۱۳۸۰ دی ۲۶, چهارشنبه

زندگي صلحيست بسوي خدا





تمام انسانها آهنگ زندگاني هستند و بدون ما اين جهان خالي و سرد خواهد بود و راز شور دادن ما به جهان در دوندگي ما بدنبال جاودانگي (يا همان حيات باقي ) است كه البته خيليها به آن رسيده اند. و رمز رسيدن به جاودانگي در آشتي با طبيعت و قوانين دنياست. ما بايد قوانين شوق آفرين طبيعت را بشناسيم و با آنها صلح كنيم. به عبارت ديگه خودمون رو به اين قوانين بسپاريم.



هر ذره اي دوان است تا زندگي بيابد

تو ذره اي نداري، آهنگ زندگاني؟

اندر حيات باقي يابي تو زندگان را

اين باقيان كيانند؟ دلتنگِ زندگاني

آنها كه اهل صلحند، بردند زندگي را

وين ناكسان بمانند در جنگِ زندگاني

مولانا



تنها درسِ در تهِ هر رخدادي اينه: ” انعطاف پذير باش“. اين مهمترين درسه زندگيست. ما به هيچوجه خدا نيستيم. به هيچوجه عقل كل دنيا نيستيم. و اين يعني اينكه بايد از موانع چيز آموخت. در هر مانعي گوهر ناپيداييست. پي گوهر باشيم....لحظه ها را به چراگاه رسالت ببيريم....پيِ گوهر باشيم....

ما چگونه الفبا رو ياد گرفتيم؟ چون در بچگي انعطاف پذير بوديم تونستيم الفبا رو بخوبي ياد بگيريم. اما علت اينكه خيليها كنكور قبول نميشن اينه كه انعطاف لازم براي يادگيري رو ندارن و به كتاب بيشتر به شكل دشمن نگاه ميكنن تا يه دوست.

اگه با كتاب دشمنيم يا اگه دشمن دانستن هستيم به حرف حافظ گوش بديم:

ز روي دوست، دلِ دشمنان چه دريابد؟

چراغ مرده كجا و شمع آفتاب كجا !

مانع تا جايي وجود داره كه باور ما از مانع وجود داره.

دوستتون دارم (نه بخاطر اينكه مطابق ميل من عمل كني. چون خدا بدون هيچ شرطي همه را دوست دارد و برف نشانه ي عشق بدون شرط او بر همه است. آيتي بهتر از اين ميخواهيم؟)................محمد