۱۳۸۰ دی ۲۷, پنجشنبه

نقدي بر مقاله ي اسپورسازي (لايه اي مقاوم براي روح)



نويسنده: دكتر سيد محمد رضا بدري فر



مقاله ي اسپور سازي از پزشك گمنام را در سايت شفا خواندم. نقدي بر آن دارم. من تمام مطالب اين مقاله را دوست دارم و اين مقاله كمك فراواني به روح زيادي حساس خودم كرد. بدينوسيله از اين پزشك گمنام تشكر ميكنم. اما فكر ميكنم در جايي منظورشان را نفهميده ام. آنجايي كه روش انسانهاي حيله گر را مانند ويرووسي كه دي اِن آ ي مشابه ميسازد. من ضمن اينكه اين تشبيه را خيلي دوست دارم نكته اي در آن را توضيح ميدهم. بنظر اين حقير ضمن اينكه اين مطلب كاملا درست است، اما نبايد اجازه داد كه اين طرز فكر ما را به قضاوت كردن راجع به مردم بكشاند. اگر در برخورد با هر كسي در خيابان و محل كار در صدد تشخيص جعلي بودن گفتارهاي او بر آييم، در دام بسيار خطرناكي مي افتيم. در اينصورت اگر كسي به ما بگويد: « دوستت دارم» آنوقت اولين چيزي كه به ذهن آدم ميرسد اينست كه: « نكند اين يك آدم حيله گر باشد». اين طرز فكر قضاوت كردن لحظه بلحظه ي مردم با معيارهاي خود و برچسب هاي مختلف روي مردم زدن بزرگترين نيروي دنيا كه همان « نيروي بخشش» باشد را از ياد ما مي برد. يادمان باشد ما براي قضاوت كردن ديگران و جهان هستي خلق نشده ايم. خدا نخواسته كه مدعي براي خودش بسازد. ما بايد همه را ببخشيم تا ثروتمند شويم. هم پر از آرامش شويم و هم پر از بي نيازي به خلق خدا و نياز به صاحب دنيا. تمام ثروتمندان عالم اعم از دانشمندان و سرمايه داران و شعرا و ... از خلق خدا بي نياز بوده اند و با خلق خدا مهربان.

اگر كسي را ديديم و تشخيص داديم كه او با جنس روح ما ناهماهنگ است، فقط او را آزاد كنيم و رها شويم. همين. نه اينكه بيآييم او را به قضاوت بنشينيم و مهر انسان بد بر او زده به زندان افكارمان بفرستيم. در زندان فكرهايمان را باز كنيم. بگذاريم كه فكر هوايي بخورد....پنجره را باز كنيم... ريه را از ابديت پر و خالي بكنيم.

اما واقعا قبول دارم كه بايد مقاوم كردن روح را از اسپورسازي ياد گرفت. آدم بايد روحي چند لايه و محكم داشته باشد. اما نه در مقابل عشقش. تنها جايي كه بايد از خود گذشت در مقابل عشق است.

اين درس را من از همسر محبوبم ياد گرفتم. روزي در ايام نامزدي او بمن گفت: عشق دادني است نه گرفتني. انساني كه چاه محبت باشد هميشه تاريك و بي نور است و اگر تمام محبتهاي عالم را در او بريزيم به دليل بي پاياني حرص آدمي، باز از عشق پر نخواهد شد. اما انساني كه چشمه ي محبت است و خود از خدايش محبت را دريافت مي كند، هميشه نورانيست و هميشه كاسه بدستاني دور او جمعند و آهواني از جام او مي نوشند و پرندگاني او را نشان مي كنند. آنروز ياد گرفتم تا منتظر نشوم تا بسويم بيايند. من بسوي ديگران جاري باشم.



با تشكر فراوان از پزشك ناشناس و سايت شفا و عزيز دلم محمد آقاي گل گلاب!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ