۱۳۸۴ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

آرامش پرنده ها

من ِ دانشجوي يه لا قبا چند شب ِ قبل طبق معمول دوچرخم رو بستم به جاي دوچرخه (bike rack) و قفلش کردم. چند ساعت ِ بعد وقتي از دانشکده بيرون اومدم ديدم دوچرخم رو دزديدن. به نگهبان که گفتم مي گفت: باعث شرمندگيه!

خلاصه تو راه گلگيرش رو پيدا کردم! ناراحت بودم. آخه از خونه تا دانشگاه ۵۰ دقيقه پياده راهه. همش فکر مي کردم که اي کاش هنوز داشتمش. ۵۰۰ دلار بالاش پول دادم! از اين به بعد بايد روزي ۱۰۰ دقيقه يعني حدود دو ساعت فقط تو راه باشم و اين خستم مي کنه. ديگه نايي براي پژوهش نمي مونه.

اما وقتي خوب شکايت کردم به همه جا. ديگه وقت وقته چيه؟ وقت ِ درست فکر کردن. يه مقدار که فکر کردم ديدم عجب فرصتي پيدا کردم براي لاغر شدن!! مي تونم نيمه شب که هوا عاليه بيام بيرون و از صداي اين همه پرنده توي راه استفاده کنم. تا به دانشگاه برسم. از اين بهتر!! فعلا حتا اگه دوچرخه پيدا بشه ديگه سوارش نميشم. آخه من کور شده بودم و نمي ديدم لذتي رو که مي تونم ببرم. اونم فقط با پياده اومدن!

تمام اين فکرا يه ربع نشد! الان خيلي روحيم شادابتر از قبله. گاهي آدم گير ميکنه وسط ِ سه چهارتا عادت. کور ميشه. ديگه امتحان نمي کنه راههاي ديگه رو. خدا گاهي دلش مي سوزه واسه ي ماها که اينقدر کوته فکر ميشيم و مي چسبيم به چند تا عادت ِ مضر.

ز کوي ميکده برگشته ام و ز راه ِ خطا
مرا دگر ز کرم در ره ِ صواب انداز
حافظ
صواب= درست

اين يعني همون اهدنا صراط المستقيم. راهي که از اون طريق به آدما نفع مي رسوني. نع اون راهي که وقتي آدم ميره توش ضرر کنه. اون راهي خويه که پر از صوت بلبل باشه. پر از بازگشت ِ سلامتي به بدن. پر از فرصت براي فکر کردن در آرامش و سکوت نه اون راهي که آدم هي به زور رکاب بزنه و جير جير ِ زنجير و تايرش باعث بشه پرنده ها بترسن و ساکت بشن.

گاهي آدم با اخطار از مضر بودن ِ راهش آگاه نمي شه. بايد ۵۰۰ دلار بده تا اونو به جشنواره ي صوت و سلامتي راه بدن. اين همون دواي تلخه که عارفان آرزوش رو ميکردن. همون دارويي که پر از شفاست.

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش !!!
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
حافظ

محمد