۱۳۸۵ آبان ۱۷, چهارشنبه

دیگر چه میتوان گفت

پارسال دقیقا همین موقعها بود که کتابخونه دانشکده حقوق دانشگاه تهران آتیش گرفت ، امروز صبح (چهارشنبه )به مناسبت سالگرد اون اتفاق کتابخونه دانشکده ادبیات آتیش گرفت علت هر دو هم اتصالی سیمهای برق بوده البته خوشبختانه کتابخونه ادبیات مثل حقوق کاملا جذغاله و کربن خالص نشده بود ، زود به دادش رسیده بودن . به خاطر سوختن کابلها قسمت شرقی دانشگاه یعنی علوم و ادبیات و هنر برق نداشتن ، کلاسها هم همه تعطیل .اما حادثه( یا فاجعه!) اصلی داشت توی علوم ، توی گروه زیست اتفاق می افتاد ، تمام یخچالهایی که توشون سلولها و مواد حساس به دما مثل خیلی از پروتیینها و کلا تمام کارهای مولکولی نگهداری میشه، گرمخانه ها و سردخانه ها که توشون سلولها و میکروبها رو کشت میدن همه از کار افتاده بودن . استادا همه یخدون به دست از این آزمایشگاه میپریدن تو اون یکی که یخچالها رو خالی کنن و سریع ببرنشون خونه . برای مثال قیمت پرایمر( برای تهیه تعداد زیادی نسخه های یکسان از یک دی ان ای استفاده میشه) هر بسته حدودا 500،000 تومنه . حالا پولش هیچی بعضی نمونه های بچه ها برای پایان نامه هاشون حداقل حاصل زحمت چند ماه کاره .(از صمیم قلب آرزو میکنم که مال اونا خراب نشده باشه!) . در زمینه برق اضطراری هم همون بهتر که چیزی نگم . بر اساس پیشبینی های انجام شده سال دیگه نوبت ماست و جالب اینه که علوم با یه جرقه آتیش نمیگیره ، میره رو هوا ! اون گروه شیمی که بوی آمونیاک و اتر وغیره اش همه رو خفه کرده، این از زیست با الکل و متان و حلالها و محلولهاش ، بخش بیوشیمی و بیوفیزیک که هر دو اون مواد رو با هم داره که دیگه انبار باروته . به هر حال دانشگاه مادر 70 ساله نه ببخشید ننجون 70 ساله هم این دردسرها رو داره ، مساله اصلی اینجاست که دانشگاه تهران خیلی بزرگ شده اونقدر که همش شده یه اسم دهن پرکن و یه سر در معروف به در ِپنجاه تومنی ، اما توش ...

درست مصداق این جمله حکیمانه! : آواز دهل از دور خوش است !

.

مهزاد