۱۳۸۳ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

[خدايا] از چه روي اين چنين اهميتي نزد من داري؟ياريم كن تا كلماتي براي توضيح بيابم.من چرا تا اين حد براي تو مهم هستم‚كه امر فرمودي عاشقت باشم؟و اگر در اين عشق كامروا نگردم به خشم مي ايي و مرا به رنجي عظيم انذار ميدهي.گويي كه عدم عشق به تو خود به قدر كافي درد آور نيست.





خداوندگار من!بر من رحم كن و ياريم نما .بگو كه چرا تا اين حد براي من مهم هستي.در قلب من نجوا كن كه نجاتم خواهي داد.آن گونه سخن بگو كه كلامت را بشنوم.جان من سراپا گوش است تا كلامت را بشنود.گوش هايم را بگشا و در قلب من نجوا كن كه نجاتم خواهي داد.آوايت را به گوش خواهم گرفت و براي در آغوش گرفتنت شتاب خواهم كرد.سيماي خويش را از من پنهان مدار.زيرا براي ديدن آن،مرگ را با خشنودي پذيرا خواهم شد.چه،محروم ماندن از ديدار آن چهره،به واقع، خود مرگ است.



جان من همچون خانه اي است كه به سبب كوچكي،اماده ي ورود تو نيست.استدعا ميكنم آن را وسعت بخشي.آن خانه،خرابه اي بيش نيست،تو از نو برسازش.

چيزهايي در اين خانه هست كه تو از روءيتشان خشنود نميشوي؛اين را ميدانم و پنهانش نميكنم.اما چه كسي ميتواند اين خانه را از اين چيزها بپيرايد؟

به كسي غير تو نميتوانم بگويم...



قديس اگوستين













آگوستين در سال 354 م(حدود 250 سال پيش از اسلام مي زيست) در ايالت رومي در تاگاست در افريقا متولد شد.مادر او يك مسيحي مومن و پدرش تا چندي پيش از مرگ مشرك بود.

اگوستين گناهكاري بزرگ بود كه به قديسي عظيم الشان تبديل شد و به همين دليل ،داستان زندگي اش جاذبه ي خاصي دارد.

به هنگام نگارش اعترافات ،او در ميان مردم به تقدس شهره بود و با اين كار قصد داشت به مرحبا گويان خوداين حقيقت را بقبولاند كه همه ي خصلت هاي پسنديده اش،به لطف و عنايت پروردگار در او پديد امده ند و همواره به ياري خداوند از قيد و بند هواهاي نفساني اش رهايي يافته است.



بخش هايي از كتاب‚ زيباي ”اعترافات“ دفتر اول صفحه ي 50-51

ترجمه ي سايه ميثمي







...هدي