۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

اینم واسه خودش نظری ِ!

موقعیکه می خواستم این کامنت رو بذارم ، دست و دلم به نوشتن نمی رفت. احساس عذاب وجدان داشتم. اما علاوه براینکه برای کارم باید گزارش می نوشتم ، ازطرفی دلم به حال بچه هایی که توی اون سالن های خالی اجرا می رفتند سوخت.... دیروز یکیشون با غم تمام می گفت ، تا امشب که شلوغترین شبمون بوده ( 20 تماشاگر ) هر شب خالی اجرا می رفتیم. با خودم فکر کردم ، مگه نه اینکه تمام سالن های تئاتر و هنر علی الخصوص همین سالن استوانه ای و دوست داشتنی تئاتر شهر همیشه مثل یک خار توی چشم اونها بوده ، پس چرا این مدلی نجنگیم ؟ مگه نه اینکه اونها همه تلاششون رو کردند تا (درباره الی) دیده نشه ؟! پس چرا ما هم نا خواسته داریم اونها رو بدون زحمت به خواستشون می رسونیم؟! من معتقدم جنگ اینروزهای خاک ما جنگ بین اندیشه و قدرته! ما اگه بخواهیم می تونیم یجور دیگه ، بدون اینکه خون از دماغ کسی بیاد تیشه به ریششون بزنیم. حیفه اینهمه خون نیست که بخاطر بقول خودشون اقلیت و به کام همون اکثریت ریخته بشه؟! بعقیده من اولین کاری که باید بکنیم اینه که ( درباره الی ) دیده بشه.... اونها می خوان فرهنگ ما در حد همون اخراجیهای.... بمونه تا یروزی مثل اینروزها جبهه مقابلشون ضعیف باشه و مثل خودشون اگه زور ( باطوم و اسلحه ) رو ازش بگیری دیگه هیچی ، هـــــــــــــــیچی برای گفتن نداشته باشه. اینها الانشم گول همون فروش اخراجیه رو خوردند که گفتند اگه دروغ هم بگیم ، اینها نمی فهمند! سوادشون کجا بود وقتی 7 میلیونشون تو صف اخراجیها بودند؟! بی تعارف بگم ؛ ما روزی پیروز می شیم که صف ( درباره الی ) اندازه اخراجیها باشه . تا وقتی که یک دسته از ما ایرانیها تمدنمون در حد اخراجیهاست ، قطعا به جایی نمی رسیم. و خونهایی که ریخته می شند واقعا حروم می شند. اونها راست می گن اکثریتند..... خوب بیاین کمک کنیم فرهنگ ما هم بشه اکثریت..... بیاید روی همه اونهایی که می خواستند این فیلم دیده نشه رو کم کنیم. حالا دیگه نوبت ماست ، پس بیاید توی همه صحنه هایی که باید باشیم ، باشیم. ببخشید اگه زیاده گویی کردم ، می دونم خیلی سخته اما این نظر و پیشنهاد کاملا شخصیم بود. شاید هم خیلی ناکار آمد به نظر بیاد.


از ویولت