۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

برکت های نبودن


یکساله که توی خونه ی تنهایی هام تلویزیون ندارم. تا پارسال داشتم. مرتب اخبار و ... می دیدم. اینکه کجا سونامی اومد، کی چه کرد و ... . بی تلویزیون زندگی کردن ِ من امروز 13 ماهگیش رو پشت ِ سر گذاشت.

خونه ی پدر و مادرم و فامیل ها و دوستان که می رم گاهی می چسبم به تلویزیون! عین ِ این نَدید بَدید ها! اما در کل، کم کم عطاش را به لقاش بحشیدم. متنفر نیستم. جایی باشه می بینم و خوشم هم میاد. اما دلم برای این وسیله ی یک طرفه تنگ نمی شه. نه اینکه تلویزیون بده، نه! اتفاقا گاهی باعث خلاقیت میشه.

آدم باید همونطور که ناخن هاش رو می گیره، مواظب باشه خودشو رها نکنه توی آغوش ِ زمین که هر کاری می خواد باهات بکنه.

محصول ِ این 13 ماه بی تلویزیون بودن شده چند تا نقاشی. دو تئاتر چهار فیلم در سینما. شنیدن ِ صدای پرنده ی توپولی.

... محمد




Excerpt: I do not watch TV, instead I paint, walk and listen to music.