۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

تحرک برای زندگی، فرق داره با تحرک برای مردن

هر چی آدم ها کنجکاوی شون رو از دست میدن ، چون چیزی جایگزین ندارن اسیر تجربه هاشون یا تخیلاتشون میشن. فکر می کنن دانا شدن، با تجربه شدن. این یعنی شروع افتادن به منجلاب اطمینان. اکثرن حماقت رو میشه از اطمینانشون نسبت به مسایل روزمره دید، مثلا مطمین میشه که زمین تخته.


توی محیط علمی گاهی کسانی رو می بینیم که فکرهاشون نوبل گرفته. کل یک نظریه رو به وجود آوردن. توی سخنرانی هاشون اینقدر محتاطانه حرف می زنن. مثلا چیزی رو بلده ، می دونه دیگری غلطه اما باز احتیاط می کنه ، می گه شاید من اشتباه باشم. تعارف نمی کنه واقعا منظورش اینه.

نمونه اش این فیلم مثلا.

نه اینکه همه ی آدم های فرهیخته توی محیط علمی باشن. اینجا هم آدم بی ارزش ، عصبی و فحاش هست. اما علم می تونه تو رو آماده کنه برای فهمیدن اینکه کمتر از اونی هستی که هستی. این کار هر کسی نیست که بفهمه می تونه در اوج پختگی اشتباه کنه.


بی صبرانه منتظر دیدن فیلم جدید عباس کیارستمی هستم. فیلم سازی که ناگهان متوجه شدم ۶۹ ساله شده و دوست ندارم کم کار بشه.
کسی که به جای اینکه از واقعیت بگه یا بخواد مدرسه باز کنه و از عرف بگه که چی مقبول هست و چی نیست، و مثل خیلی های دیگه بخواد صبرش رو به رخ بکشه، از یه خط دانایی ظریف میگه توی تمام بدبیاری ها. کیارستمی به من یاد داد فرق تحرک برای زندگی و تحرک برای مردن چیه.

تحرک برای مردن چیزیه که آدم باید مراقب باشه نه به سر خودش بیاره نه به سر عزیزش. گاهی حتا یک حرف تلخ امکان صمیمی شدن به دیگری رو تا آخر عمر می خشکونه. حیف نیست؟ گاهی یه عابد نمازخون به راحتی تهمت ناروا میزنه به بچه اش. این ها فقط چند مثال کوچکن از تحرک برای مردن

حکایت این آدم ها، حکایت اون دیوونه خونه ایه که توش یه دیوونه می خواد بقیه رو اصلاح کنه. تازه جالب اینه که بابت دست گل هاش حلالیت هم می طلبه.

من این آدم ها رو می بخشم چون ارزشی نداره وقتم رو تلفشون بکنم. می بخشم، چون اینقدر احمق نیستم که از چیزی مطمین باشم. اما نمی دونم حلال کردن چه جوریه. آیا کسی می دونه حلال نکردن چه جوریه؟،

... محمد

پی نوشت: طول می کشه تا از حفظ بفهمم کسره کجای صفحه کلید کامپیوتر جدیدمه. معذورم دارید از کسره فعلا.


Excerpt:Not knowing an answer is better than knowing a wrong answer.