۱۳۹۴ تیر ۱۸, پنجشنبه

مسلمانان و خودشیفتگی!

آقایی که رفتی عکس نوشته ی کریشنا مورتی :


رو از شفا برداشتی و توهمات ذهن خودت رو پایین عکس نوشتی!
روی سخن آقای ملکیان با شما و امثال شماست!

استاد مصطفی ملکیان : 
مسلمان اگر بخواهد برای خودش و دیگران مضر نباشد، باید دست از خودشیفتگی بردارد. خیلی از ما اگر حتی خودشیفتگی فردی نداشته باشیم، خودشیفتگی دینی و مذهبی یا خودشیفتگی قومی داریم. ممکن است من در رفتارم خیلی متواضع باشم اما وقتی در دلم جست‌وجو کنید این حس را در من بیابید که ما مردم ایران چون مردم ایرانیم با همة جای جهان فرق داریم؛ ما مسلمانان چون مسلمانیم با همة مردم جهان فرق داریم. این خودشیفتگی‌های گروهی و قومی گاهی نژادی است و گاهی مربوط به رنگ پوست است و گاهی مربوط به زادگاه و محیط رشد است و گاهی خودشیفتگی‌های دینی و مذهبی است.
هیچ مسلمانی نباید خودشیفته باشد، اگر بخواهد به زندگی خود و دیگران لطمه نزند.
خودشیفتگی گروهی یعنی این که من بگویم این گروه فقط به این جهت که گروه من است، بر دیگر گروه‌ها ترجیح دارد. ما این تکبر و خودشیفتگی را در زندگی فردی خودمان هم داریم. اگر من بگویم پدر من، شهر من، کشور من، رشتة تحصیلی من و حزب من و انجمن من و طبقة اجتماعی من فقط به لحاظ این که من به آن تعلق دارم بهترین است، این یک نوع کبر و عجب است. و ما مسلمانان هم مثل پیروان بسیاری از ادیان و مذاهب جهان، کاملاً مستعد این خودشیفتگی هستیم. این که ما فقط به دلیل این که شهادتینی گفته‌ایم و دیگران این شهادتین را به زبان نیاورده‌اند و فقط به خاطر این که چند گرم گوشت را در دهان خودمان جنبانده‌ایم، ما بر دیگران برتری نداریم. این سخن خودشیفتگی قومی است و این خودشیفتگی قومی نه فقط باعث می‌شود که ما به دیگران نقمت‌ها و آزارها و دردهایی وارد کنیم، بلکه خودمان را هم از نعمت‌هایی که می‌توانیم از آن‌ها دریافت کنیم، محروم می‌کنیم چون خودشیفته‌ایم و می‌گوییم خودمان همه چیز را داریم و نیازی به کس دیگری نداریم.
مسلمان بودن به معنی طالب حقیقت بودن است نه مالک حقیقت بودن. ما مسلمانان و پیروان ادیان دیگر نباید گمان کنیم که عالم انسانی و زندگی این‌جهانی و حیات دنیوی مثل اقیانوسی بسیار مواج و پرتلاطم است و در این اقیانوس فقط یک کشتی وجود دارد و ما هم سوار بر آن کشتی هستیم. متأسفانه این تلقی به ما القا می‌شود که در تلاطم‌‌انگیزی این جهان هستی همه در معرض غرقند، مگر کسی که سوار کشتی خاصی شود و البته خود ما قبلاَ سوار این کشتی شده‌ایم و بقیه در حال غرق‌شدن در این دریا، هستند.
وقتی تصور کنید که شما از خطر غرق‌شدن رهیده‌اید، در زندگی شما سه اثر می‌گذارد؛ اول این که فکر می‌کنید در این کشتی هر کاری بخواهید می‌توانید بکنید. گویا اعمال ما چون سوار کشتی شده‌ایم و به امن رسیده‌ایم، دیگر هیچ اثری ندارد. اثر دومش هم این است که اگر خیلی اخلاقی و دل‌سوز باشیم، آدم‌هایی را که سوار کشتی نشده‌اند دائما دعوت می‌کنیم که اجازه دهید دستتان را بگیریم و سوار کشتی خودمان بکنیم. تازه این اخلاقی‌ترین شکل آن است که بخواهیم به آن‌ها کمک کنیم و نتیجة سوم آن این است که خیلی‌وقت‌ها ما نوعی سنگ‌دلی پیدا می‌کنیم و می‌‌گوییم کسی که سوار کشتی ما نشده باید غرق شود و اگر بتوانیم کاری می‌کنیم که سریع‌تر هم غرق شود. فکر می‌کنیم هر چه بر سرشان می‌آید کفارة همین گناهی است که اسمش سوار کشتی ما نشدن است و ما در این سال‌های اخیر به‌وفور این را شنیده‌ایم.
اشتباه ما این است که فکر می‌کنیم دین یک کشتی در اقیانوس مواج هستی است، درحالی که دین چیزی جز شناکردن نیست و هیچ کشتی‌ای وجود ندارد. دین دعوت به سوار کشتی‌شدن نیست، دین شناکردن به نوعی خاص است. آدم متدین کسی است که فنون شناگری‌اش را دائماً تکمیل می‌کند.

مهدی.



Excerpt: ...

لطفا اگر از مطلبی خوشتون اومد با دوستانتون در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید..