
نوشته ی دکتر الهی قمشه ای
سوره ای كوتاه از قرآن:
قل اعوذ برب الناس، ملك الناس، اله الناس، من شرالوسواس الخناس(1) ،
الذي يوسوس في صدور الناس، من الجنه(2) والناس. (سوره ناس، آخرين سوره قرآن)
بگو پناه می برم به پروردگار ِ آدم ها، پادشاه ِ آدم ها، اله و يكتا معبود ِ آدم ها،
از شر ِ وسوسه ی شيطان، همان شيطان ِ پنهان كه وسوسه ی بد می افكند در دل آدم ها،
چه آن شيطان از نوع ِجن باشد يا از نوع ِ انسان .
■ قطعه ای از سعدی:
در خاك ِ بيلقان برسيدم به عـابــدی(3)
گفتــم مـرا، به تـربيت، از جـهل پـاك كن
گفتا: برو، چو خاك تحمل كن ای فقيه(4)
يا هر چه خــوانده ای همه در زير ِ خاك كن
■ حكايتی از گلستان:
حاتم طائی را پرسيدند: از خودت بزرگ همت تر در جهان ديده ای يا شنيده ای؟
گفت: بـلی، روزی چهل شتر قربانی كرده بودم امرای ِ عرب را. پس به گوشه ی صحرايی به حاجتی بيرون رفتم. خار كنی را ديدم پشته ای فراهم آورده. گفتمش به مهمانی ِ حاتم چرا نروی كه خلقی بر سماط ِ(5) او گرد آمده اند. گفت:
هر كه نان از عمل خويش خورد
منـت از حـاتم طـــائی نـــــبرد
من او را به همت و جوانمردی از خود برتر ديدم .
■ حكايتی از مثنوی:
چـار كـس را داد شخصی يك درم
هر يكـی از شهـری افتـاده به هـم
فـارسی و تـرك و رومـی و عــرب
جمله با هم در نزاع و در غضـب
فـارسی گفتا: از ايـن چـون وارهيـم
هــم بيا كه اين را به انگوری دهـيم
آن عـــرب گــفتــا: مـعـــاذالله(6) ، لا
من عنب (7) خواهم نه انــگور، ای دغا
آن يكی از ترك، بد گفت کای گزوم(8)
من نمی خـواهم عنب خواهم اوزم(9)
آنكه رومی بود گفت: ايـن قيــل را
ترك كـن خواهم من (9)استافــيل را
در تنازع آن نفر جنگــی شـدنــد
كه ز سـر نامها غــافــل بــدنــد
مشت بر هـم مـی زدنـد از ابـلهـی!
پُر بـدند از جهـل و از دانـش تهـی
صاحب سر عزيـزی صــد زبــان
گر بُدی آنجــا بــدادی صـلحشـان
پس بگفتی او كـه مـن زين يـك درم
آرزوی جملـه تــــان را مــی خــــرم
■ دو ضرب المثل حكمت آموز:
چوعلم آموختی از حرص بترس! آنگه كه اندر شب
چـو دزدی با چــراغ آيد، گزيده تر برد كالا
(سنايی)
* * *
علم چندان كه بيشتر خوانی
چــون عمـل در تو نيست نــادانـی !
(سعدی)
..............................................................................
(1) الخناس : پنهانكار ، از نامهای شيطان است و نيز نام پسر شيطان ،
(2)جنّه : جن و پری (3) عابد: در اينجا اهل عمل و اخلاق ، (4)فقيه : دانشمند دينی
(5) سماط: سفره، (6) معاذالله : پناه می برم بر خدا، (7) گزوم : چشم من، نور ديده من
(8) اوزم و استافيل : انگور
نوشته ی دکتر الهی قمشه ای
... محمد
سوره ای كوتاه از قرآن:
قل اعوذ برب الناس، ملك الناس، اله الناس، من شرالوسواس الخناس(1) ،
الذي يوسوس في صدور الناس، من الجنه(2) والناس. (سوره ناس، آخرين سوره قرآن)
بگو پناه می برم به پروردگار ِ آدم ها، پادشاه ِ آدم ها، اله و يكتا معبود ِ آدم ها،
از شر ِ وسوسه ی شيطان، همان شيطان ِ پنهان كه وسوسه ی بد می افكند در دل آدم ها،
چه آن شيطان از نوع ِجن باشد يا از نوع ِ انسان .
■ قطعه ای از سعدی:
در خاك ِ بيلقان برسيدم به عـابــدی(3)
گفتــم مـرا، به تـربيت، از جـهل پـاك كن
گفتا: برو، چو خاك تحمل كن ای فقيه(4)
يا هر چه خــوانده ای همه در زير ِ خاك كن
■ حكايتی از گلستان:
حاتم طائی را پرسيدند: از خودت بزرگ همت تر در جهان ديده ای يا شنيده ای؟
گفت: بـلی، روزی چهل شتر قربانی كرده بودم امرای ِ عرب را. پس به گوشه ی صحرايی به حاجتی بيرون رفتم. خار كنی را ديدم پشته ای فراهم آورده. گفتمش به مهمانی ِ حاتم چرا نروی كه خلقی بر سماط ِ(5) او گرد آمده اند. گفت:
هر كه نان از عمل خويش خورد
منـت از حـاتم طـــائی نـــــبرد
من او را به همت و جوانمردی از خود برتر ديدم .
■ حكايتی از مثنوی:
چـار كـس را داد شخصی يك درم
هر يكـی از شهـری افتـاده به هـم
فـارسی و تـرك و رومـی و عــرب
جمله با هم در نزاع و در غضـب
فـارسی گفتا: از ايـن چـون وارهيـم
هــم بيا كه اين را به انگوری دهـيم
آن عـــرب گــفتــا: مـعـــاذالله(6) ، لا
من عنب (7) خواهم نه انــگور، ای دغا
آن يكی از ترك، بد گفت کای گزوم(8)
من نمی خـواهم عنب خواهم اوزم(9)
آنكه رومی بود گفت: ايـن قيــل را
ترك كـن خواهم من (9)استافــيل را
در تنازع آن نفر جنگــی شـدنــد
كه ز سـر نامها غــافــل بــدنــد
مشت بر هـم مـی زدنـد از ابـلهـی!
پُر بـدند از جهـل و از دانـش تهـی
صاحب سر عزيـزی صــد زبــان
گر بُدی آنجــا بــدادی صـلحشـان
پس بگفتی او كـه مـن زين يـك درم
آرزوی جملـه تــــان را مــی خــــرم
■ دو ضرب المثل حكمت آموز:
چوعلم آموختی از حرص بترس! آنگه كه اندر شب
چـو دزدی با چــراغ آيد، گزيده تر برد كالا
(سنايی)
* * *
علم چندان كه بيشتر خوانی
چــون عمـل در تو نيست نــادانـی !
(سعدی)
..............................................................................
(1) الخناس : پنهانكار ، از نامهای شيطان است و نيز نام پسر شيطان ،
(2)جنّه : جن و پری (3) عابد: در اينجا اهل عمل و اخلاق ، (4)فقيه : دانشمند دينی
(5) سماط: سفره، (6) معاذالله : پناه می برم بر خدا، (7) گزوم : چشم من، نور ديده من
(8) اوزم و استافيل : انگور
نوشته ی دکتر الهی قمشه ای
... محمد
0 نظر:
ارسال یک نظر