یکی از پیچیدهترین موضوعاتی که یک دانشجو با آن درگیر میشود این است که پایاننامهاش را با کدام استاد بردارد؟ یا روی چه مسایلی کار کند. یا در کل چی کار کند؟ مدتها پیش خودم با این موضوع دست و پنجه نرم میکردم. در دو روز گذشته از صحبتهای دانشجویان کارشناسی ارشد و دانشجویان ابتدای دکترا در همایش ملی کیهان شناسی و نجوم ۱۳۹۰ ایران فهمیدم این موضوع کماکان وجود دارد. هنوز هم داغ است. این پیشنهادها را به دانشجویان میکنم:
الف) پیشنهاد اجتماعی:
۱- از همین ابتدا فکر کنید و تصمیم بگیرید برای ۲۰ سال بعد چه کار میخواهند بکنید. وقتی این تصمیم را گرفتید خیلی از قدمها را راحت برمیدارید. دیگر آنقدر پخته و عاقل هستید که خوب و بد را تشخیص دهید. حتی در نود سالگی هم برنامهای باید برای صدوبیست سالگی خود داشته باشید. اما هر روز را چنان زندگی کنید که امروز گویاآخرین روز شماست. هیچ روز و ساعتی را هدر ندهید.
۲- در جامعهی ایران برخوردهای اجتماعی در بین دختر و پسر با دقت خوبی تنها در زمان دانشجویی وجود دارد. در زمان دانشجویی به فکر تشکیل خانواده باشید. من تمام زندگیهای بسیار موفق و شادی که در اطرافم دیدهام, همسریابی در این زمان انجام شده است. اگر میخواهید دانشمند خوبی شوید یا اگر میخواهید ثروتمند خوبی شوید و زندگی خوبی داشته باشید در سن ازدواج توصیه میشود همسر خود را بیابید و ازدواج کنید. زندگی و ازدواج خود را به پای رویاهای افلاطونی ناپختهی خود قربانی نکنید.شما یک زندگیی خوب و شاد باید در ۶۵ سال بعد داشته باشید و هفتهای پنج روز, روزی هشت تا دوازده ساعت کار علمیی مفید و مستمر کنید. تا نود سالگی هم سلولهای مغزتان باید خوب کار کند و دچار مشکل نشود. پس مواظب خود و سلامت خود نیز باشید.
اما هر روز را چنان زندگی کنید که امروز گویاآخرین روز شماست. هیچ روز و ساعتی را هدر ندهید.
ب) پیشنهاد علمی:
نکات زیر را در انتخاب استاد و موضوع به کار ببرید.
۱- از افراد سوالات خام نپرسید. مثلا به یک فرد نزدیک نشوید و از او نپرسید: « ببخشید من به چه موضوعی باید علاقه داشته باشم؟» یا« ببخشید من باید چه چیز را دوست داشته باشم؟». از او بپرسید فکر میکند مثلا
الف- چه موضوعاتی در آینده ی نزدیک مهم میباشد و به چه دلیل؟
ب- چه چیز در آینده باعث خیر و برکتی عظیم یا تحولی نو در فلان رشته خواهد شد و به چه دلیل؟
ج- چه موضوعاتی امروز مهم هستند و بازار داغ علمی را تشکیل میدهند.
د- کار کردن روی چه موضوعاتی باعث میشود انسان بتواند شغل آیندهی خود را تضمین کند و بتواند شغلی پیدا کند و چرا؟
ه- فردی متخصص که از او سوال میپرسید حالا چه چیزی کار میکند؟ اگر فرد سه ماه قبل روی موضوعی کار میکرده است دلیل ندارد آن موضوع دقیقا همان موضوعی باشد که امروز در موردش صحبت میکند. سه ماه کار کرده است. از افراد بپرسید روی چه چیزهایی کار میکنند. چرا روی این موضوعات کار میکنند. میل نهان آنها برای کار کردن روی این موضوعات چیست؟ میخواهند با یافتهیشان چه کار کنند؟ دلیل کارشان چیست؟ البته این دست سوالات آخر را بگونه ای بپرسید که متخصص دچار یاس نشود یا شرایط مناسب نبود نپرسید.
ی- بپرسید فرد چه ایدههایی برای پروژههای دانشجویی دارد. چه پشتیبانیاز دانشجوها میکند. آیا اگر یک دانشجو خیلی علاقه داشت آیا مسالهای یا صورت مسالهای دارد که دانشجو در کنار تزش اگر دوست داشت روی آن کار کند یا به این صورت هم کار وی در مسالهای تحقیقی شود؟
فرایندهای بالا را با تمام افرادی که مدت زمانی آزاد در کنفرانسها آنها دیدید انجام دهید. بیشتر افراد در کنفرانسها وقتشان آزاد است. میخواهند حرف بزنند. از کوچک و بزرگ به دنبال هم کاری میگردند. دوست دارند ایده ها را بدهند و ایدهها را بشوند. دوست دارند گفتن ایدههایشان را تمرین کنند. وارد بازار پنهان ایدهها شوید و اگر این بازار نیست آنرا خلق کنید.
۲-آیا تنها شخصیت علمی استاد راهنما مهم هست؟
صادقانه بگویم در این روزها اگر بخواهید کار خوب انجام دهید. کاری که خودتان قلبا از آن راضی باشید و دیگران نیز آن را تایید کنند انتظار نداشته باشید در بهترین حالت ممکن شکافتن فلک و طرحی نو در انداختن توسط شما کمتر از سن ۴۰ تا ۵۰ سالگیتان انجام شود. خیلی بعید است بتوانید در دوران دکترایتان کاری بسیار نو و بدیع انجام دهید. راستش خیلی بعید هست تا سن ۴۰ تا ۵۰ سالگی هم بتوانید طرحی نو در بیاندازد. طرح نو معمولا هر سه دهه یک بار در جهان انجام میشود و همه شانسی بسیار ناچیز برای این عمل دارند. بعد از دوران دکترایتان اعتراف خواهید کرد که قدرت اجتماعی استاد راهنمایتان در پیدا کردن شغل به شما بسیار بیشتر کمک خواهد کرد تا قدرت علمی ی او. عالمان معمولا ضعیف هستند. عالمی که آردش را بیخته است و الکش را آویخته است چنان شخصیت پختهای دارد که خیلی از او خواهید اموخت. این موضوعات لزوما علمی نیست. فردی که الکش را آویخته است دیگر کاری که دیگران کار علمی بشمارند معمولا انجام نمیدهد. اما دیدی دارد که دیدش را باید تجربه کرد. سعی کنید یک استاد پخته و هم کار و همکارانی جوان داشته باشید تا هم خدا را داشته باشید و هم خرما را.
۳- آیا پز دادن به آنچه که میدانید خیلی مهم هست؟
ما همه نادانیم. خیلی هم نادانیم. یک نکته که خیلی سریع باید بیاموزید این است که هر چقدر بلد باشید به هر حال افرادی هستند که در موضوعاتی خاص خیلی بیشتر از شما میدانند. ادعا نکنید که خدایید و همه چیز را میدانید و در مورد همه چیز صحبت کنید گویی که دیگر چیزی نیست تا بیاموزید. ادعای خدایی دیگران را قبول نکنید اما اعتراضی به آن نیز نکنید. در دنیای علم باید نسبت به آنان که خدایان دانش نامیده میشوند باید atheist شد اما همیشه atheist-ای بمانید که خدایان دانش به عنوان اپوزیسیون قانونیی خود قبول دارند.
با متخصصان سخن بگویید. نظرات ناپختهی خود و گاه به گاه اشتباه خود را سعی نکنید به متخصصان بفروشید. نظرات هر چه متخصص که میتوانید را بشنوید. در بیشتر اوقات این نظرات دُرهایی هستند که برای به دست آوردن هر کدامشان گوینده بهایی نسبتا زیاد پرداخته است و دارد مجانی به شما میبخشدش. اما شما باید به نام دانشجوی کارشناس ارشد یا دانشجوی دکترا باید قدرت سنجش و محک زدن نظرات متخصصان را به دست بیآورید. به حرف همه عمل نکنید اما سخن همه را بشنوید. آنگاه آنچه درست مییابید را پس از تامل انتخاب کنید. حتی اگر اکنون ایمان دارید چیزی درست است گستاخ نباشید. چند صباحی بگذرد به کارهای خود میخندید میبینند چقدر به نادرستیها ایمان داشته اید. هم در نظرات علمی و هم در نظرات اجتماعی. حجاب ضخیم باور را به کنار بگذارید و همهی حالتهای ممکن در هر مسالهای را ببینید.
پینوشت- دقت کنید من یک فرد موفق نیستم. شاید بهتر و منطقی باشد به هیچ کدام از گفتههای من گوش نکنید.
0 نظر:
ارسال یک نظر