چه چیزی است که خواستنش تو را شب و روز بی قرار می کند؟ یا اصلا چیزی هست که روز و شب جان و دلت را برایش بگذاری و تا نیابی اش آسود ه نشی؟ یا که همین طور زندگی می کنی تا به مرگ برسی و داستان تمام بشه؟
در هوایت بیقرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب |
روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب جان و دل از عاشقان میخواستند جان و دل را می سپارم روز و شب
|
1 نظر:
وافعا سوال مهمیه. شاید مهم ترین سوالی که کسی باید از خودش بپرسه. یک کسی که کمی باهوش باشه ممکنه بعد از مدت ها به این نتیجه برسه که هیچ چیز ارزشش رو نداره و ول کنه و بره و فسرده بشه. اما اگه کمی از اون با هوش تر باشی تنها در این صورته که می بینی چیز نه بلکه چیزهایی وجود داره که خواستنش تو رو بی قرار می کنه شب و روز.
ارسال یک نظر