۱۳۸۱ فروردین ۲۵, یکشنبه











مولانا:

* زندگاني، آشتيِ اضدادهاست ... مرگ، آن، كاندر ميانـــــشان جنگ خاست



خلق شدن و خلاقيت، وقتي بروز مي كنه كه ميان دو چيزي كه در ظاهر ضد هم هستند، آشتي و صلح رخ بده. مثلا آشتي كردن تاريكي شب با صبح به هنگام سحر، آشتي ميان بيدار بودن و خوابيدن.

نابود شدن، وقتي اتفاق مي افته كه بين دو چيزي كه ضد هم هستند، جنگ و مخالفت بالا بگيره. مثلا هنگامي زندگي عاشقانه با همسرت به طلاق خواهد كشيد كه اختلاف بين طرز فكر خود و محبوبت را به جان هم بياندازي و تمايلي به پذيرش طرز فكر متفاوت او نشان ندهي.



* جنگ اضداد است، اين جهان ... صلح اضداد است، عمر جاودان



در اين جهان، دو ضد معمولا به سختي با هم آشتي مي كنند، اما اگر آشتي كنند، چنان با هم به توافق مي رسند كه تفكيك آنها لطمه اي به هر دو مي زند

* رنج و غم را حق، پيِ آن آفريد ... تا بدين ضد، خوشدلي آيد پديد

بعضي وقتها مي گوييم: ”چرا رنج وجود دارد؟“ جواب اينه كه: اگر رنج نباشد، راه رو اشتباهي ميريم و حاليمون هم نميشه كه اشتباهي داريم ميريم! بالاخره يه بوقي، سر و صدايي، رنجي نياز هست.

دكتر الهي قمشه اي مي گه: ” وقتي ديدي شاد و خرمي و هيچ رنج و دردي در دلت نيست، بدان در آن زمان بر راه درست داري گام بر ميداري.“

* صد هزاران ضد را، ضد مي كــُشد ... بازشان، حكمِ تو، بيرون مي كــِشد

دور باطل در تكذيب اين توسط آن و تكذيب آن توسط اين، حذف اين توسط آن و حذف آن توسط اين، سالها ادامه مي يابد. مگه اينكه يكي از بيرون اين دور باطل، اين دو ضد را به زور به صلح دعوت كنه.

* پس، نهاني كه ضد پيدا شود ... چون كه حق را نيست ضد، پنهان شود

چون خدا يكيست و ضد خودش را خلق نكرده، به همين دليل حق بديم بهش كه او در اين عالم، كه همه چيزش داراي ضد است، پنهان باشه.

به اميد امروز ... محمد