۱۳۸۱ شهریور ۲۹, جمعه

ماه پيشوني مثل يه پروانه ي كوچولو يوهويي رفت روي پيشونيه ماه نشست



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



منم كه شهره ي شهرم به عشق ورزيدن

منم كه ديــــــــــــده نيالوده ام به بد ديدن

........حافظ




شادي حقيقي، درست همين الان، چگونه؟

قسمتهايي از گپ اخير با دكتر وين داير

19 شهريور 1381 ساعت 22 بوقت تهران



دن كارني: شما در زندگي شخصيتان چگونه دعا مي كنيد؟



دكتر داير: به خدا به صورت يك بازرگان بزرگ آسماني يا ماشين داد و ستد غول پيكر در آسمانها نگاه نمي كنم. خدا ماشيني كه كالاهاي مفيد را به عده اي ميرساند و كالاهاي بدرد نخور را به ديگران غالب ميكند نيست.



وقتي چيزي خود را از چشمه اش جدا مي كند، قدرت چشمه را از دست مي دهد. اما وقتي كه دوباره به دريا وصل مي شود مي تواند زندگي اش را تقويت كند و معجزاتي توليد كند... بعد از اين اتصال حسي، هر چه دعا كنيم، اجابت مي شود و جواب مثبت مي گيرد.

بعضي مواقع جواب به يك دعا منفيست كه به معني بي پاسخ ماندن نيست. فقط به اين معني است: فعلا نه!



دن كارني: من سه فرزند دارم، يكي 6 ساله، ديگري 9 و سومي 11 ساله. در رابطه با رخداد يازدهم سپتامبر چه به آنها بگويم؟



دكتر داير: ببينيم در يازدهم سپتامبر 2001 چه رخ داد؟ در روز اول خون بيشتري نسبت به تقاضاها اهدا شد. بيشتر آنها بايد تا حالا خراب شده باشند. ميلياردها دلار كمك شد. مردم به سمت ساختمانهاي در حريق شتافتند تا غريبه هايي را نجات دهند كه تا ديروز با بوقهاي وحشتناك اتومبيل خود مي خواستند آنها را مغلوب خود كنند. داوطلبان در خيابانها صف كشيدند و بوقهاي وحشتناك اتومبيلها در تمام خيابانهاي آمريكا ساكت شدند. مردم در فرودگاهها صبور و دوست داشتني شدند. خشم محو شد و جايش را به شفقت و غمخواري داد. تمام اين رخدادها، سانت به سانت، ما را به زمينه اي برتر در مكاني بالاتر كشاند.



پيسكاپو: من اين نقل قول را در وب سايت شما (www.drwaynedyer.com ) يافتم: ”گذشته براي همه ي ما گذشته است و آينده براي هيچكدام از ما تضميني ندارد. اين چيزيست كه همه ي ما فرا مي گيريم.“ آيا اين عقيده را بعد از يازدهم سپتامبر دريافتيد يا قبل از آن؟



دكتر داير: در كتابي بنام ”خرد اعصار“ متني راجع به مشاهدات مردي نوشتم كه هزار سال پيش در قرن دهم زندگي مي كرده است بنام عمر خيام. در مجموعه اشعارش بنام ”رباعيات“ او مي گويد:

”اين انگشتان متحرك هستند كه دارند مي نويسند و همچنين براي آنچه نوشته اند، حركتشان را كرده اند.

نه هوش مي تواند او را گول بزند تا يك نيم خطش لغو شود و نه پارسايي.

حتا گريه هاي تو نمي تواند كه يك كلمه از آنرا بشويد.“

(اصل شعر بفارسي:

زين پيش نشان بودنيها، بوده است

پيوسته قلم به نيك و بد فرسودست

اندر تقديـــــــــر، آنچه بايست، بداد

غم خوردن و كوشيدن ما بيهودست - مترجم)

كسي كه حدود هزار سال پيش خيمه هاي كوچك در سنين ميانساليش مي ساخته اين را بما يادآوري مي كند.



رد يك قايق در آب بيش از خطوط پشت سرش نيست. اصلا مهم نيست كه تا چه حد سخت تلاش كني. هيچوقت نمي تواني قايق را با خطوط پشت سرش هدايت كني. اين فقط خطوطيست كه پشت سر قايق بجا مي ماند. تقدير ما همين خطوطند. نمي توان با استفاده از اين خطوط قايق را به جلو راند. تقدير خطوطيست كه پشت سر زندگي تو بجا مي ماند. فريب است اگر باور كني كه خطوطي كه پشت سر زندگيت بجا مي مانند مي توانند زندگي امروزت را هدايت كنند. چيزي كه زندگيت را بجلو مي برد، همان چيزيست كه قايق را بجلو مي برد. انرژي زمان حال كه بوسيله ي موتور قايق تأمين مي شود و لاغير...



كندل لايت: چطور مي توانيد خود را در سكوت طوري اداره كنيد كه تمام تداخلهاي با دنياي اطراف را براي خود از اعتبار بيندازيد؟



دكتر داير: ما تقريبا هر روز به 60000 فكر جدا فكر مي كنيم. مسأله ي اصلي اينست كه ما به همان 60000 تايي فكر مي كنيم كه ديروز فكر كرده بوديم. و تقريبا مي شود گفت كه فردا هم به همين 60000 تاي امروز فكر خواهيم كرد! با اين حجم فكرهاي تكراري در هر روز ديگر جايي نمي ماند كه به چيزهاي ديگر فكر كنيم.

در ذن ضرب المثلي هست كه مي گويد: ”اين سكوت بين نتهاي موسيقيست كه موسيقي را مي سازد.“



رخنه يافتن در شكاف بين اين تكرارها با فكر كردن روي يك كلمه آغاز مي شود. براي مثال با فكر روي نيايشهاي به درگاه خدا. تمام توجه تان حتا توجه درونيتان را براي مدت سي ثانيه روي كلمه ي ”پدر“ بگذاريد.

سپس بمدت سي ثانيه توجه تان را روي ”ما“ بگذاريد.

فقط اين كلمه را در مغزتان تصور كنيد.



اكنون ذهنتان را به عقب برانيد تا بمدت ده ثانيه روي فاصله ي خالي بين اين دو كلمه توقف كند.

به پر بودن اين فاصله از سعادت دقت كنيد. بيهوده نيست كه بگوييم اين شكاف سرچشمه ي همه ي خلاقيتهاست.



فقط با تمرين روي اين روش ساده كه اول كلمه اي را تصور كنيد، سپس كلمه ي ديگري را تصور كنيد و سپس روي فاصله ي بين ايندو متمركز شويد مي توانيد ذهنتان را براي زندگي راحت لابلاي سكوتي غني تربيت كنيد.



لوكينگ فور جوي: طريقه ي عبادت معنوي شما چيست؟



دكتر داير: هميشه به ماجراي گاندي داخل قطاري كه به نيودهلي ميرفت، فكر مي كنم. تكه كاغذي به او داده شد كه از او مي پرسيد: ”پيامتان چيست؟“ او به كسانيكه بيرون قطار بودند گفت: ”زندگي من پيام من است.“

من هميشه در عبادت دائم هستم. عشقم نثار كسيست كه با دستپاچگي در جاده ها از من سبقت مي گيرد. به كسي كه در گوشه ي خيابان به حالت احتياج افتاده است، كمي پول بيشتري مي دهم. بين جر و بحثهاي مردم در يك سوپر ماركت مي روم و سعي مي كنم به آن محيط عشق ببرم.



در غالب هزاران راه، هر روز، عبادت معنويم بخشش عشق است و نه اينكه يك مسيحي، كليمي، بودايي يا مسلمان باشم بلكه سعي ميكنم شبيه به مسيح، شبيه به بودا، شبيه به موسي، و يا شبيه به محمد (ص) باشم.



هري جي بي: چه كار متفاوتي امسال خواهيد كرد كه سال پيش انجامش نداده ايد؟



دكتر داير: بعنوان يك انساندوست، يك معلم، يك پدر و يك انسان مي خواهم كمي بهتر از آنچه پارسال بودم باشم. كمي نرمتر. كمي مهربان تر.

كمتر خودپسند باشم. بغير از اينها همچنان به دويدن، شنا كردن، صحبت كردن، نوشتن، نفس كشيدن و زندگي كردن در تك تك روزها ادامه مي دهم.

آنچه مولانا در قرن سيزدهم گفت را آويزه ي گوشم مي كنم كه: ” تيزي و زيركيت را بفروش و حيرت را بخر.“

(بفارسي:

خامش كن و حيران نشين، حيران حيرت آفرين

پخته سخن مردي*، ولي، گفتار خامت مي كند -مترجم)



اينك به همه ي لحظات زيادي كه دارم بيش از ديروز و بيش از پارسال به ديده ي احترام نگاه مي كنم و به همه ي آنها تعظيم مي كنم.



سؤال- بزرگترين مانع بر سر راه شادي براي مردم امروز دنيا چيست؟



دكتر داير: بزرگترين مانع سر راه زندگي لذتبخش اينست كه تقريبا همه به حزن با حزن جواب مي دهند، به خشم با خشم و به نفرت با نفرت.





...



متن اصلي به زبان انگليسي را از اينجا دريافت كنيد. PDF اش را از اينجا.

متن ترجمه شده بفارسي را از اينجا بگيريد.