۱۳۸۱ دی ۹, دوشنبه

در بخش ”شما بنويسيد“ نوشته شده:

تاريخ: Tuesday 07/02/2002 2:44:27am

نام: N - از تهران

بسيار عالي،... اما چرا همواره احساس مي كنم از وجود غم عميقي كه عميقا حس ميشود به شادي تصنعي پناه مي برم. من عمق شادي را درك مي كنم اما به همان ميزان غم نيز هست، جداً حس نمي كنيد؟

خوشحال مي شوم پاسخ اين حسم را بشنوم. منتظر جواب هستم. متشكرم.

---

تو مثنوي يه حكايت هست از يه مسابقه ي نقاشي بين روميان و چينيان. دو ديوار رو بروي هم از يك تالار رو بهشون ميدن كه با پرده از هم پوشيده شده. رومييان روي ديوار شروع به كشيدن فرشته و ديو ميشن. رنگها ... بازيها... . چينيان هم مشغول سابيدن ديوار ميشن. بازي سنباده و صيقل... . پادشاه كه دستور انداختن پرده هاي روي هر ديوار رو ميده از كار زيباي روميان بسيار لذت مي بره. اما در زيبايي كار چينيها كه زيبايي نقش روميها رو دوبرابر كرده، انگشت بدهن مي مونه... .

آينه اي،

عكس تو

رنگ كسيست



تو

ز همه رنگ

جدا بوده اي.



يه ليوان آب، قبل از اينكه بخوا شاد يا غمگين باشه، مي تونه تازه باشه. حداقل مي تونه مرداب نباشه.

(زهرا)