۱۳۸۲ آبان ۲۳, جمعه

Joy of Fasting 20



نامه ي ابراهيم لينكلن به معلم ِ پسرش:



او بايد بداند كه همه ي مردم عادل و همه ي آنها راستگو نيستند. اما به پسرم بياموزيد كه به ازاءِ هر شياد، يك انسان ِ درست و راستگو هم وجود دارد. به او بگوييد در ازاءِ هر دشمن، دوستي هم پيدا مي شود.



وقت مي گيرد، اما به او بياموزيد اگر با كار و زحمت ِ خودش يك دلار كسب كند بهتر از اينست كه پنج دلار روي زمين پيدا كند.



به او بياموزيد كه از باختن پند بگيرد و از پيروز شدن لذت ببرد. مراقب باشيد كه درسهاي اشتباه از پيروزي و شمست ياد نگيرد. مثلا وقتي شكست خورد شروع نكند به غبطه خوردن. شروع نكند به غصه خوردن. به او نقش و تأثير ِ مهم ِ خنديدن را يادآور شويد.



اگر مي توانيد به او نقش ِ مهم ِ كتاب را در زندگي را آموزش دهيد.



به پرندگان ِ در حال ِ پرواز در دل ِ آسمان دقيق شود. به گلهاي درون ِ باغچه و به زنبورها يي كه در هوا پرواز مي كنند، دقيق شود.



به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر اينست كه مردود شود تا اينكه با تقلب به قبولي برسد.



به پسرم ياد بدهيد با ملايم ها، ملايم و با گردنكشها، گردنكش باشد.



به او بگوييد به عقايدش ايمان داشته باشد حتا اگر همه در جهت ِ خلاف ِ او حرف بزنند.



به پسرم ياد بدهيد كه همه حرف ها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست مي رسد را انتخاب كند.



لطفا به پسرم ياد بدهيد كه در اشك ريختن خجالتي وجود ندارد.



به او بياموزيد كه مي تواند براي فكر و شعورش مبلغي تعيين كند اما قيمت گذاري براي دل بي معناست.



به او بگوييد تسليم ِ هياهو نشود و اگر خود را بر حق مي داند پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد.



در كار ِ تدريس به پسرم ملايمت به خرج دهيد اما از او يك نازپرورده نسازيد. بگذاريد كه شجاع باشد. به او بياموريد كه به مردم اعتقاد داشته باشد. توقع ِ زيادي است اما ببينيد چه مي توانيد بكنيد. پسرم كودك ِكم سن و سال ِ بسيار خوبيست.



صالح