Joy of Fasting 8
روزي چشم گفت: ”من آنسوي اين دره ها ، كوهي مي بينم پوشيده در غباري لاجوردي، آيا زيبا نيست؟“
گوش شنيد و هنگامي كه با دقت گوش فرا داد، گفت: ”اما كوه كجاست؟ آنرا نميشنوم!“
سپس دست به سخن آمده و گفت: ”بيهوده تلاش ميكنم كه آن را لمس نمايم. نميتوانم كوهي بيابم“
و بيني گفت : كوهي وجود ندارد چون نميتوانم ببويمش
آنگاه ِ چشم به سوي ديگر برگشت.
همه با هم در مورد خيال باطل و عجيب چشم به سخن بمي راندند و
گفتند: ”براي چشم بايد اتفاقي افتاده باشد...! شايد ديوانه شده!“
(خليل جبران)
... مجمد
0 نظر:
ارسال یک نظر