۱۳۸۲ آبان ۱۲, دوشنبه

Joy of Fasting 8



روزي چشم گفت: ”من آنسوي اين دره ها ، كوهي مي بينم پوشيده در غباري لاجوردي، آيا زيبا نيست؟“



گوش شنيد و هنگامي كه با دقت گوش فرا داد، گفت: ”اما كوه كجاست؟ آنرا نميشنوم!“

سپس دست به سخن آمده و گفت: ”بيهوده تلاش ميكنم كه آن را لمس نمايم. نميتوانم كوهي بيابم“

و بيني گفت : كوهي وجود ندارد چون نميتوانم ببويمش



آنگاه ِ چشم به سوي ديگر برگشت.



همه با هم در مورد خيال باطل و عجيب چشم به سخن بمي راندند و

گفتند: ”براي چشم بايد اتفاقي افتاده باشد...! شايد ديوانه شده!“



(خليل جبران)



... مجمد