۱۳۸۴ خرداد ۲۱, شنبه

ما نيامده‏ايم كه پلاسيده شويم

ما نيامديم رو زمين که پلاسيده بشيم. مثل گوشت فاسدي بشيم که هيچ خاصيتي نداره. تو اومده بودي که يکي از شادترين معلمهاي ايران بشي. پس چي شد؟ چرا شدي کارمند ثبت احوال! مگه قولت يادت نيس. تو قرار بود نوبل فيزيک بگيري؟ چرا شدي يه دانشجوي تنبل فيزيک؟ تو فرار بود بشي دندانپزشک. پس چرا شدي پولدارترين تاجر فرش؟ تو قرار بود بشي ملاصدرا. پس چرا چوب گرفتي دستت؟

نظری گر ز سر لطف به کارم کردی
شادمان چون گل و خرم به بهارم کردی
(اوحدی مراغه‌ای)

چرا شادي فلبي رو به بهاي ناچيزي فروختيم ماها؟ چرا سر کار حواسمون جمع نميشه؟ چرا از خودمون؛ از حواسمون عقب افتاديم؟ چي شد که اينطوري غمگين و دور از خودت شدي. ما نيومديم پلاسيده بشيم و بريم. خدايا؛ ما رو به بهارمون هدايت کن. به صراط مستقيممون.

به خدا سوگند شما مى‏دانيد ما نيامده‏ايم كه در زمين فساد كنيم ...
(سوره یوسف 73)

... محمد