بياين با هم يه پيمان ببنديم. اما قبلش یاد آوری کنم که دو روز بیشتر نمونده تا پایان مهلت برای فرستادن کارهاتون برای پادکست 37 شفا. نمی خوای خودت رو بندازی توی این رودخونه؟
این مطلب مال سال 2002 شفاست که هنوز هم تازه است. پس دوباره اجرا می کنیم.
بياين با هم يه پيمان ببنديم.به آينده خودمون، كشورمون، جهان، و منظومه ي شمسي اميدوار باشيم.
خودمون رو ببينيم كه مثل بچه ها به تموم آرزوهامون مي رسيم. بدون نياز به هيچ دليلي.
اگه ديدين مي خواين انتقامي از كسي بگيرين كه مثلا بدتون مياد ازش، يه كم جلوي خودتون رو بگيرين و همه چي رو به سه روز ديگه منتهي كنين. اگه نمي تونين به اون شخص لبخند محبت آميز بزنين حداقل از كنارش بي اعتنا رد بشين.
سه روز كه چيزي نيس.
به آينده ي دور و نزديك خوشبين باشيم. اگه ديديم دارن ملت ميگن: ”بيكاري جوونها و درآمدهاي كم و ...“ بلافاصله از محل شنيدن اين جمله ها پاشيم و بريم يه جاي ديگه.
تمام ِ این ها مشکلات واقعی هستن و این کار فرار از واقعیت نیست. برچسب نزنین روی خودتون و دیگران. مساله اینه که تا الان هم هیچ کار مفیدی برای بقیه نکردین که کار پیدا کنن. یه روز هم روش!
يادتون نره كه يه دفتر 10 برگی ِ قشنگ بخرين (به خدا قيمتي نداره.) و با يك خودكار يا روان نويس خوشگل (مثلا با جوهر سبز رنگ) روي جلد اون دفتر خوشگل بنويسيم: ”دفتر اون سه روز !“ بعد توش هر موقع وقت كرديم، تمام خاطرات خوشحال كننده رو بنويسيم. يادمون نره. فقط و فقط مثبتها رو بنويسيم. حتا اگه يه دونه هم باشه. حتا اگه خیالات مثبت باشه. واقعی نباشه. آب و تاب هم بهش بديم. مثلا با اين جمله شروع كنيم: ”هيچوقت يادم نميره اون روزهاي تكرار شدني كه با مامانم و ....“
همین الان تصویر ِ برگ های سبز و پر انرژی ِ بالا رو برای سه روز تصویر ِ دسکتاپ تون کنید.
یکی میگه: ”اگه مجبوريد از چاه آب بياوريد و چاه در وسط جنگل است، سر راه يك دانه گل بچينيد و بو كنيد. اگر چاه در بيابان است سر راه يك مشت خاك برداريد و آنرا ذره ذره از مشتتان به زمين بريزيد تا باد ِ ناديدني را ببينيد.“ اينا يعني اينكه متوجه باشين كه دارين الكي الكي بسمت آينده ميرين بدون گذشتن از زمان حال!!
مثل اين مي مونه كه يكي يه قايق بندازه تو آب، بعد بجاي اينكه بره بشينه تو قايق و پارو بزنه، بپره تو آب، يه طناب بندازه ببنده به قايق و جلوتر از قايق شنا كنه و قايق رو باخودش جلو ببره!! اين كار لذتها رو از آدم ميگيره. اين خيانته به خود. كسي هم مطمئن باشين ازتون راضي نميشه. خدا كه نمي خواد ما زجر بكشيم. او همه جا گفته كه انسان رو فرمانرواي زمين كرده تا انسان زمين و آسمانها رو به تسخير خودش در بياره. نه اينكه بشينه يه گوشه و هي آه سوزان بكشه. كه چي بشه؟!! كي ميشنوه؟!! اگه شما خوشتون مياد يكي هي در گوشتون ناله كنه، خدا هم خوشش مياد كه بنده هاش هي ناله كنن!
تو اين سه روز از مسير هميشگي خونه نريم. از يه راه قشنگتر رفت آمد كنيم. حتا اگه دورتر بشه مسيرمون. بابا فقط سه روزه! يه هفته و يه ماه و يه سال كه نيس. بعدش ميتوني از همون راه قبلي بري. فكر نكن خدا بدش مياد كه تو از يه راه خوب بري خونه. خدا عقده اي نيس! اين در حاليه كه ماها ممكنه باشيم!
يه سه روز مثبت فكر كنين. اصلا فكر كنن ديوانه شدي! و نمي توني منفي فكر كني!!
اگه تمام اين مفاد رو اجرا كرديم بعد از سه روز هر كدوم براي شفا مي نويسيم كه چه احساس داريم.
لطفا برو به بخش ”نوشته هاي شما“، اسمتو بنويس و در اين كار شركت كن. خط زير رو هم به آخر نوشتت توي اون صفحه اضافه كن:
” من در نهايت سلامت عقل و روان تعهد مي كنم كه سه روز ديوانه وار مثبت فكر كنم.“
یه موسیقی از یاس هم هست که می گه می تونی برسی. اگه دوست داشتی بشنو.
Excerpt: A promise between readers and writters of Shefa to think positively, do correctly and live a worriless life for three days.
0 نظر:
ارسال یک نظر