۱۳۸۶ بهمن ۱, دوشنبه

نامه ای از یک خواننده

سلام
اول از همه به خاطر مطالب آموزنده تون و زحمت هایی که یرای کارِ تون و هدفتون در دیدار و شفا میکشید تشکر میکنم،

اما غرض از مزاحمت میخواستم در مورد میلی که موضوعش دخالت والدین تو زندگیِ خصوصیه بچه هاشون بود و حرفایی که به دوست آلمانیتون زدید و حرفایی که شنیدید حرف بزنم ولی قبلش اگه کار منو پررویی یا جسارت دونستید ازتون عذرخواهی میکنم.

حقیقتش احساس میکنم اون عقایدی که شما ازش به دوستتون گفتید تو ایران و بین خانواده ها در حال حاضرتا این حد شدید نیست و در واقع به اون شکل که شما گفتید نیست،شاید یه زمانی در قدیم به اون شدت بوده و هنوز هم بعضی از خانواده ها این عقاید رو داشته باشن اما برای همه ی خانواده ها و همه ی مردم ایران این مسئله وجود نداره..من خودم تو یه خانواده ی مذهبی بزرگ شدم و دارم توی شهری زندگی میکنم که اکثر مردمش فوق العاده مذهبی و پایبند به عقایدشون هستن اما این مساله رو خیلی کم دوروبرم میبینم .

شما همه ی مردم رو جمع بستید واین عقیده رو اونقدر شدید نشون دادید که منم ترسیدم چه برسه فردی که خبری از فرهنگ کشورم نداره اون مسلم هست که میخنده و مارو احمق خطاب میکنه..در ضمن فکر میکنم تو این زمونه کمتر والدین برای بچه هاشون در این مورد تصمیم میگیرن ،چون دیگه سن ازدواج به حدی رسیده که اصلا والدین هم لزومی به این کار نمی بینن،البته انکار نمیکنم که هستن کسایی که این مساله در موردشون صدق میکنه اما بازهم میگم جمع بستن همه و به اون شکل شدید نشون دادنش درست نیست ،.فقط خواستم نظرمو بگم ، دست به نوشتنم هیچ وقت خوب نبوده امیدوارم منظورمو خوب رسونده باشم .

باز هم عذرخواهی میکنم
و ممنون
خطیبی

______________________________________

سلام. به معنای اینکه از از من به تو آزاری نمی رسه.

ممنون از راهمنایی تون. خیلی خوشحالم که دارم به همه نشون می دم که من هم از شما یاد می گیرم. خیلی خوشحالم که شفای امروز بعد از هفت سال خیلی آزاد تر از قبل شده و داریم تمرین می کنیم که ببینیم آزادی و تحمل چی هست و چی نیست. اینکه آزادی چارچوب داره یعنی چی. اینکه امید بی انتهاست یعنی چی. ادب چی هست و چی نیست.

خیلی از انتقادت خوشم اومد. اما دوستم در مورد مطلب بگذار بگم که ما ایرانی ها موجوداتی پر از تناقض هستیم. چیزی که می گیم رو عمل نمی کنیم. دارم روی این نکته ها تمرکز بیشتر می کنم که دردهای اجتماعی هم شفا پیدا کنن. علاوه بر درد ِ ناامید بودن. پرنیان هم قبلا راجع به عرفان ِ چاق و چله ای که استاد های بی سواد درس میدن و پول در میارن نوشت.

مساله اینه که این مساله در بین خانواده های مذهبی حل شده است. تمام مشکلات از اون هایی سرچشمه می گیره که نمی دانند چه می کنند و به چی اعتقاد دارند و ندارند.

تشکر از نامه ی درست و حسابی شما و درسی که به من دادید که البته سعی می کنم خوب مرورش کنم.

... محمد




Excerpt: A letter from a reader and some useful critizes.