۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

چرا ماه را فراموش کردم؟


ماجراي حبس يک دختر اتريشي در زير زمين خانه پدري به مدت 24 سال و 7 بار بچه‌دار شدن پدر از او، با بازتاب گسترده‌اي که در جهان داشت، باعث شوکه شدن افكار عمومي شده است.

ميگم اين ماجراي اگر در ايران يا سوريه يا پاکستان اتفاق ميافتاد؛ غربي‌ها آن را به حساب ِ آن ملت و کل ِ آن جامعه نميگذاشتند؟ سابقه چه ميگويد؟

چرا حالا نگاه ِ درست به مردم اتريش دارند و مرتب از "حيرت و شوک ِ" افتاده بر جامعه ی اتريش حرف مي زنند و جماعت ِ اتريشي را به هزار جور عيب و ايراد متهم نميکنند؟!!

«فريتزل» در سال 1935 متولد شده و در زمان حمله نازي‌ها به اتريش پيش از جنگ جهاني دوم، يك كودك بوده است. دختر او هم اكنون 42 سال دارد و از 19 سالگي در سلولي كه در زير ساختمان ساخته شده بود، زنداني شده است.

فليکس، پسر 5 ساله و استفان، پسر 17 ساله‌اي که تمام عمر خود را با مادر سپري کرده‌اند، رفتارهاي عجيبي دارند و نحوه برقراري ارتباط از سوي آنها عادي نيست و بعضي اوقات با صداهايي مانند حيوانات صورت مي‌گيرد. اما فليکس انعطاف بيشتري را براي تطابق با جهان جديد اطرافش نشان مي‌دهد و به ويژه از سوار شدن به ماشين بسيار هيجان زده شده بود.


اما مهم برای من این بود:

کودکان پس از خروج از زيرزمين در روز يکشنبه، براي اولين بار نور خورشيد را ديدند و پس از ديدن ماه، هر دو با دهاني باز تنها به آن خيره شده بودند.




Excerpt: Moon was the most inteesting thing for the kids who escaped from 20 years of living in the basement of their father, garda father in Austria.