۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

آرامگاه ابدی

امروز از خانه همسایه صدای شیون و زاری به گوش میرسید . پدر خانواده به رحمت خدا رفته بود و جسدش رو از بیمارستان به خانه آورده بودند . فکر کردم چقدر بعضی از آداب و سنت های ما بیهوده و غلط ِ .تمامی مراسم بعد از فوت عزیزی فقط باعث تشدید غم و اندوه و تحت تاثیر قرار دادن بیشتر عواطف و احساسات ِ .از آوردن جنازه مرحوم به خانه تا مرثیه خواندن سر ِ مزار که معمولاً با بلندگوهای وحشتناک توسط کسانی خوانده میشه که خودشون هم نمی دونند چی دارن میگن و در نهایت اگه ببینند اشک همه دیگه خشک شده برا ی اینکه بازار گریه کساد نشه ، دشت کربلاشون رو به راه میندازند .

، با خودم فکر میکنم که مرگ چه آموزگار بزرگی ِ و ما آدما چقدر در برابر مبحث مرگ شاگردهای بدی هستیم .روزها و هفته ها و ماهها میگذره و هنوز همان درس روی تخته سیاه مانده .
فکر میکنم بیشتر از اینکه با مرده ها صحبت کنیم ، باید بهشون گوش داد . اونها از شدت شگفت رازی که فهمیده اند سکوت عمیقی در چهره شان پنهان است . و باید این راز رو از چهره شون خواند .
در این زندگی هیچ چیز بیهوده نیست ومرگ چیزی جز ادامه زندگی نیست و
مرگ صفحه آخر کتاب زندگی ما نیست ، زندگی ادامه داره ، این زندگی به ما اهدا شده و تا ابد ادامه داره
.
کریستین بوبن میگه : اگر ما تا این اندازه در برابر خشونت مرگ غافلگیر میشیم ، برای اینکه
که زندگی هامون رو در مناطقی بیش از حد معتدل و گرم و تقریبا ً ساختگی قرار داده ایم .

برای این که همیشه بالهای فرشته مرگ رو بر فرازمون فراموش میکنیم . و به خاطر همین هر کاری میکنیم ،
هر کاری ... عمق زندگی وحشتناک و زیباست ، وحشتناک و زیبا ، هر دو با هم .


متن سروالتر اسکت رو میخونم راجع به شکوه مرگ :
حضرت سلیمان گفت : آنچه در زیر فلک خورشید میگذردهمه را نظاره کردم و شگفتا که جز وهم و خیال و غرور و فریب و فرسایش روح هیچ ندیدم ، اما کیست کسی که این سخن را باور کند پیش از آنکه تجربه مرگ او را به آگاهی رساند ؟
تنها مرگ است که میتواند به ناگاه ، آدمی را وادارد که خویشتن را بشناسد .اوست که به مغروران و خودپرستان و گستاخان سخت روی میفهماند که چه اندازه خوار و خفیف و ناچیزند چنانکه به یکدم آنها را تحقیر میکند ، به فغان و گریه و شکوه و شکایت و پشیمانی وامیدارد و چنان میکند که حتی از شادیهای پیشین خود نیز بیزار شوند .تنها مرگ است که به حساب ثروتمندان میرسد و نشان میدهد که او تا چه اندازه گداست ، گدایی برهنه که هیچ در پیش روی ندارد مگر همان خاک و شن که دهانش را پر کند ، تنها مرگ است که آیینه را پیش روی زیباترین زیبارویان جهان مینهد تا در فساد و زشتی آن چهره بنگرند و بدان زشتی اعتراف کنند .
ای مرگ ، ای فصیح ترین خطیب روزگار ، ای فرشته ی نیرومند و دادگر ، تو عبرت آموختی آن کس را که هیچ پند و اندرزی در وی اثر نداشت و تو انجام دادی کاری را که در زَهره هیچ کس نمی گنجید .
آن کس را که تمامی جهان تملق گفتند و مدح و ثنا کردند تو منفور داشتی و از جهان بیرون انداختی .همه بزرگیها و غرورها و ستمها و جاه طلبیها را یکجا گرد آوردی و
در در خاک نهادی و دو کلمه <آرامگاه ابدی >
را بر روی آن نقش کردی

پرنیان