۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

زنده تر از زنده


زندگي معقول نيست ،‌نمي توان زندگي را سالها به صورت چيزي آرام يا يك طرح معماري انگاشت .زندگي پيش بيني پذير و مسالمت آميز نيست .زندگي بر وجود ما ذوب ميشود .زندگي داستان اشتياق است و اين اشتياق ما را به اندوه و دوگانگي محكوم ميكند .نبوغ تو در آن بود كه يك بار براي هميشه ، خودت را با تمام دوگانگي هاي درونت آشتي دادي .نبوغ تو در آن بود كه هر يك از توانايي هايت را براي انجام غير ممكن ها هدر ندادي . نبوغ تو پيش رفتن در اندوه ،‌با كمك اندوه بود .
نبوغ تو در رفتار با عشق بي واسطه و رفتار عادلانه بود .با گذشت زمان خيلي از انسانها دست از تلاش ميكشند .آنها از وجود خود ناپديد ميشوند و تنها به دنبال واقعيتهاي خشن زندگي ميروند .ميگويند
:" زندگي همين است ،‌اينطوري است ، بعضي چيزها غير ممكن هستند .بهتر است اصلاً حرفشان را نزنيم ،‌حتي بهتر است فكرشان را هم نكنيم .چون كه اينطوري است ،‌غير ممكن است ."
تو هيچوقت دست نكشيدي .تو همواره صبر توام با ملايمتت را حفظ كردي .براي تو نااميدي از عشق راهي بود برا ي عشق ورزيدن ِ بيشتر .چشمهايت اين را ميگفت ،‌صدايت اين را ميگفت . تو چيزي جز عشق نبودي.

تو همان چيزي را ميخواستي كه همه ي زنها از ابتدا به دنبالش بوده اند . تو آزادي و عشق ميخواستي .
عشق قطعاً از لحظه ي تولد با تو بود ،‌همان طور كه خواهر ِ‌كوچكش شادي . نااميدي قاعدتاً با شروع شانزده سالگي ات فرا رسيده است .وقتي فهميدي كه هيچگاه پاسخگويي براي عشق وجود ندارد كه عشق مانند اين كتاب املي برونته است :
ديوانه اي ست كه در كوهستان ميدود و در ميان طاووسي ها ميخوابد .سخني گسيخته از باد...

مردها پاسخ گفتن به اين كلام را بلد نيستند .نبايد به اين خاطر از ايشان رنجيد .چه كسي ميتواند به نسيمي كه در طاووسي ها ميوزد ،‌پاسخ دهد ؟
هيچ كس نمي تواند برا ي پاسخ به نياز عشق تو كافي باشد .هيچكس نمي تواند ورطه اي را كه در قلب ما جاي دارد پر كند .
شايد فقط خدا قادر به اين كار باشد ولي هنوز هيچ كس ،‌ راهي را براي كشاندن خدا به محضر نيافته است .

قسمتهايي از كتاب فراتر از بودن (نشر ماه ريز )
‌نوشته :‌كريستين بوبن - ترجمه نگار صدقي


2 نظر:

مهزاد گفت...

می بینی حتی بوبن هم فقط میتونه یه تصویرهای خیلی سریع و مبهم از زن بودن ارائه کنه . البته بنده خدا تقصیری نداره چون زن نیست و مطمئنن این نوشته ها ترجمه ایه از حضور یک زن کنار او . میخوام دعوتت به بیشتر نوشتن رو لبیک بگم و اتفاقا از زن بودن بنویسم از چیزهایی که معمولا دچار خودسانسوری یا دگر سانسوری میشه . میدونی که ما زنها عادت داریم به پنهان کردن درونمون، لذت کشف شدن! در آینده نزدیک ان شاالله .البته باید روش فکر کنم تا درست بپرورونمش. یا چیزی رو نباید گفت یا اگر گفته میشه باید همه حقیقتش شکل واقعیش تصویر بشه وگرنه ممکنه با چیزای دیگه اشتباه گرفته بشه .
راستی نمی دونم چرا ولی نا امیدی من که البته به نظرم دلتنگی اسم بهتری براشه از سیزده سالگی شروع شد D:

مبارک بادت این سال و .. نه این مال یه چیز دیگه بود! روز زن مبارک (;

Ghazaleh گفت...

یک بار، دو بارة، سه باره،... پرنیان ساید 10 بار خوندمش و حسابی کیف کردم!! چقدر بجاو به موقع گذاشتی و چه متن زیبایی. ممنون. واقعا ممنون!!