۱۳۸۷ مهر ۱۱, پنجشنبه

تصویر ِ خاکی ِ من


گاهی روی تصویر ِ زمینی ِ من پوست تخمه ای، موجی یا برگی می افته. یا اینکه بادی میاد. مات میشم توی اون همه موج های ریز ریز. گاهی هم شکی گل آلودش می کنه. تا وقتی اینطوره نومیدی نزدیکه. زلال که میشم کم میارم! یه لحظه دیدنش بسه!

شکر می کنم که امید یه چیز ِ زمینیه! امید تصویر ِ زمینی از یه چیز آسمونیه که البته خاکی شده! ببین دیگه وقتی خاکی شدش اینه خود ِ اصل چیه! یه قطره اش رو بزنی به آرزو چی میشه! نمی دونم اصل ِ امید چیه همونطور که نمی دونم اصل ِ خودم چیه و کجاس و داره با من چی می کنه. درسته که امید خاکیه اما همین تصویر ِ خاکی، خاک-زلال کنه! از جنس ِ کوهیه که بشین پاشو های سربازی جلوش کم می آورد! یادته... از جنس دایره ی سفید ِ شادی که یِهو از لبه ی پنجره میاد تو رختخواب ِ فکر های مایوس کننده! یا اون ستاره ی اونشب که از لای پرده ی اتاق سرک کشید و خندید! :)

وقتی این ورژن ِ زمینی ِ امید میاد، مثل ِ سحر های ماه رمضون، بساط ِ تمام مزخرفات ِ شب رو جمع می کنه. مثل وقتی می مونه که مأمورها میریزن توی راسته ی بساطیای ِ سی دی و جنسای بنجل و دزدی و همه اش غیر اخلاقی!دیدین با چه استرسی داد میزنن مأمورا !

بهتر بگم از امید از جنس ِ تواناییه. از جنس ِ توبه ای تو. توبه از دل سپردن به جفنگیات ِ شب. توبه ی من تیز دویدنه.

... محمد




Excerpt:Sometimes, in the picture of our highness, there are some garbages such as our improper habits, bad moods, waves and hatred. Looking at our highness fix us up!


3 نظر:

غزاله گفت...

از جنسِ کوه، از جنس نور، ستاره ای که سرک کشید... ممنون محمد. چقدر ملموس و دلنشین بود. ممنون (:

غزاله گفت...

راستی، این شفای جدیدم خیلی خوشگله. آرامش بخشه. ممنون

کیمیا گفت...

من به هر دم , هر زمان , با هر نفس
یک آرزوی تازه می خواهم
قلب من با هر تپش یک آرمان تازه می خواهد

سینه ام با هر نفس یک شوق یا یک درد بی اندازه می خواهد

من امید تازه می خواهم