۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

شنا درمانی

منبع: ویولت دختری با بیماری ام اس

سومين جلسه آب درماني ام بود.(هفته گذشته)

جلسه پيشش رو کنسل کرده بودم بخاطر حال به شدت خرابم و درمانگرم هم گفته بود اگه بياي فقط بايد تو آب وايستي تا اسپاسم بدنت آزاد شه و کمي استراحت کنه.

با هدايت دستهاش گوشه استخر کنار ميله ها ايستادم. گفت سرت رو بگذار رو لبه استخر و سعي کن بدنت رو شل کني،شنا بلدي؟
- بله يه زماني عضو تيم شنا بودم.
– خيلي خوب پس بدنت رو رها کن بذار زانوهات با فشار آب بياد بالا و خم شه.
– نميشه، خيلي سفته مقاومت مي کنه.

– تلاش کن، ميشه ذهنت رو متمرکز کن رو عضلات چهار سر زانوت و بهشون فرمان بده.
چشمام رو بستم و سرم روي لبه استخره با دستهام ميله کنار استخر رو چسبيدم .سعي مي کنم متمرکز کنم فکرم رو و بخاطر بيارم، بخاطر بيارم که چطور سبک ميشدم و روي آب مثل پر شناور.
صداي مينو جون به خودم ميارتم
– آفرين خيلي خوبه، شل تر ...شل تر.

از زير چشم نگاه ميکنم پاهام در راستاي سرم روي آب قرار گرفته. خيلي آروم دستهام رو از ميله جدا مي کنم ولي سرم هنوز روي لبه استخره.
با خودم ميگم مي توني، برو. آهسته مي گم: مينو جون احساس مي کنم مي تونم از لبه استخر جدا شم، برم؟ - برو.

آروم با دستهام پارو ميزنم و از لبه استخر کنده ميشم. سرم رو تا اونجاييکه ممکنه ميدم عقب که زير آب نره. دست درمانگرم رو زير کمرم احساس مي کنم ولي بعد چند ثانيه انگار بهم اعتماد مي کنه که زير آب نميرم و رهام ميکنه.

خيلي آروم عين يه پر روي آب شناورم و با موجهاي کوچولو آب بالا و پايين ميرم ...آرامشي دارم که سالهاست تو بدنم تجربه اش نکردم.

به نرمي و راحتي عرض استخر رو بدون کمک، شناور روي آب ميرم ... وقتي دوباره عمودي ميشم درمانگرم يه آفرين پر انرژي بهم ميگه و اضافه مي کنه... با اين حرکت اسپاسمت تحت کنترل و فرمان مغزت بود بايد سعي کنيم همين و بکشونيم بيرون آب و تو زندگي عادي.

پ.ن: به مرور از آب درماني و موفقيتهام وفوايدش مي نويسم. چيزي که خيلي راضي ام ميکنه اينکه درمانگرم کاربلده و کاملا به بيماري من و اينکه چي برام سمّه اشراف داره.






Excerpt: Swimming thrapy experience by an MS patient.