۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

من نگویم با که نشین و چه بنوش


پسری در خانواده ی بزرگی پر از دختر در آفریقا، مالاوی، آقای ویلیام کام وام با .William Kamkwamba. آمده بود که داستان ِ 4 دقیقه ای زندگیش رو بگه.

خانواده اش کشاورز هستن و مثل ِ همسایه ها همه بی پول. نتونسته ادامه تحصیل بده چون پول می خواد. فقط خواندن و نوشتن می دونه. با شکمی گرسنه می رفته کتابخانه برای خواندن ِ چیزهای جدید. نه می دونه اینترنت چیه، نه سوار ِ هواپیما شده و نه هتل رفته. انگلیسیش هم به حدی نیست که بتونه راحت بخونه. اما شکل های مجله ها رو می تونسته بفهمه.

آب کم میشه. سال 2002. می تونین فریاد ِ کمک خواهی مردم رو در گزارش های بی بی سی هنوز جستجو کنین. مزرعه ها خشک می شن. عده ی زیادی از همسایه ها بر اثر گرسنگی روز به روز بچه هاشون رو از دست می دادن. خونواده ی ویلیام هم آخرین آرد ها رو نون کرده و خوردن. حالا منتظر ِ فردا هستن که چی بشه.

ویلیام بر اثر ِ گرسنگی یادش میاد که توی یکی از این مجله ها نوشته بود که می شه توربین ِ بادی ساخت و باهاش برق درست کرد و با اون برق میشه آب رو از زمین پمپ کرد بیرون.

یه ماشین ِ قراضه پیدا م یکنه. یه دینام ِ دوچرخه ی قراضه و کمی آت و آشغال. همیسایه های بیکار میومدن ببینن اون چی می کنه.





اول یه برج می سازه و براش پره های بادگرد می سازه. بعد دوچرخه رو کشان کشان می بره بالا و از چرخش ِ چرخ هاش با باد کمی برق می گیره. بعد یه پمپ ِ ساده می سازه. بعد چاه می زنن و یه موتور ِ ساده می زنن و با همین برقی که از باد تامین میشه یه موتور ِ برق درست می کنن که می تونه آب رو توی سطل بکشه بیاره بالا تا آبیاری کنن. از مرگ نجات پیدا می کنن.



به همین سادگی.

میگه من به تمام ِ افریقایی هایی که بعدا بالاخره یه روزی اینترنت رو می بینن و این صحبت های من رو خواهند شنید، به همه ی کسانی که با آرزوهاشون دارن دست و پنجه نرم می کنن، یک چیز می گم:

Trust yourself, whatever happened don't give up!




این کار رو زمانی که 14 سالش بوده کرده، در سال ِ 2002. حالا ویلیامز 22 سالشه. همین.


ياد گير،
و حفظ كن،
و فهم كن، هر وقتي، كار ِ خويش را،
و انديشه كن به حال ِ خود،
و از هيچ كاري از كارهاي بزرگ ِ اين عالم، مترس،
و در هيچ وقت سستي و تأني (اين پا آن پا) نكن،

از پندنامه ی افلاتون


متشکرم ویلیامز!

دوستمون دارند ... محمد





Excerpt: At age 14, in poverty and famine, a Malawian boy built a windmill to power his family's home. Now at 22, William Kamkwamba, who speaks at TED, here, for the second time, shares in his own words the moving tale of invention that changed his life.


6 نظر:

ناشناس گفت...

salam.. bebakhshiin man mikham site aghaye elahie gomshei ro bedunam
ya emaile ishun ro
kheili niaz daram:((
hatman bayad ba ishun mashverat konam
moshkele mano kasi joz ye ostade elahi nemifahme:(
khahesh mikonam komakam konin
goldheart_21@yahoo.com
mamnun misham

ناشناس گفت...

مناظره احمدی نژاد با امام زمان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه

من گمان می­کردم شما می­خواهید مطالب اساسی رابیان کنید. بنده به شما علاقه مندم. ولی باید تکرار کنم که دلم میسوزد که به شما اطلاعات غلط داده­ اند.
ببینید آقای صاحب زمان. خواهش می­کنم به این نمودار دقت کنید. به این می گویند ضریب جینی. هرچه قدر بیشتر باشد، شکاف دینی ملت بیشتر است. الان وضع دینی ملت از قبل بهتر است.. از زمان شما که خیلی بهتر است. پس برای چه شما الان ظهور کردید؟ این ۱۲ قرن کجا بودید؟ ۱۲ قرن فساد نبود؟ غارتگری نبود؟ الان یک دفعه وضع بد شد؟ گرانی شد؟ بی دینی شد؟ در این ۱۲ قرن گل و بلبل بود؟ برای چه ۱۲ قرن سکوت کردید؟ ملت که فراموش نکرده است.
زمان شما ببینید همه مناصب دست خویشاوندان یک عده­ ای بود. یک حلقه ای درست کرده بودند و مدام امامت را بین فرزندانشان می چرخاندند. 4 سال پیش ما آمدیم و ادعای تقدس و هاله نور کردیم. انگار وارد حریم ممنوعه عده­ ای شدیم. [من] نمی­خواهم وارد بعضی مسایل شوم. و الان می­بینیم که همه­ ی این­ها با هم متحدند.. ما معتقدیم که صحنه­ گردان اصلی آقای هاشمی است. نفرمایید که ارتباطی نیست. اتفاقا ظهور شما هم جزو همان برنامه است. حتا کورش و امیرکبیر هم جزو همان باندند. ملت فراموش نکرده که آقای هاشمی کتاب در مورد امیرکبیر نوشته و او را تایید کرده. میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی هم که از اقوام جنابعالی ­اند. خود شما هم که شال سبز پوشیده­ اید. این ها مفهومش چیه؟

هدف این دولت خدمت به ملت است. ملت بیدار است. بحمدالله ملت ایران هسته ­ی شده است. نانو شده است. سلول بنیادی شده است. فضایی شده است. جام جهانی شده. المپیک شده. برای چه می­خواهید رشد ملت را زیر سوال ببرید؟
این که خیلی بده. مگر زمان شما و پدرانتان چه قدر پروژه احداث شد؟ یک مسجدالرسول بود زمان جدتان و یک دانشگاه زمان امام صادق. چقدر اینترنت بود؟ چقدر روزنامه بود؟ آیا دموکراسی بود؟ فقط یک ابولهب بود که از شما انتقاد می­کرد. ببینید با او چه کردند. با همسرش چه کردند. کراواتش را در خیابان چیدند. دستاوردهای ملت را زیر سوال نبرید. 1400 سال است وضع ملت را به این­جا رساندید. آن وقت جاروجنجال راه میاندازند که آبروی ایران در این دولت رفت. من فقط با طرح دوتا سوال از موضع ملت دفاع کردم. آن­ها به هم ریختند.. مستاصل شدند. شما چرا نشسته ­اید به جای آمریکایی­ها و از آنها دفاع می­کنید؟ ملت فراموش نکرده زمان شما روابط با آمریکا چگونه بود. یادتان رفته که عموی شما امام حسن در سعدآباد آن قرارداد را با معاویه بست؟ اینه دیپلماسی عزتمند؟

من نمی­خواستم این مسایل را باز کنم.. اما خیلی متاسف شدم وقتی این خبر را به من دادند. برای چی شما در عاشورا از بازیگر استفاده می­کنید؟ ملت نمیداند که ظلم هست؟ فشار هست؟ لازم بود شما بازیگر [بیاورید] که نشان بدهید وضع دینی مردم خراب است؟ من تعجب میکنم از شما.
نمودارهای بانک مرکزی نشان می­دهد دین مردم در زمان حکومت شما و پدرانتان بدترین [وضع] را داشته. در زمان جد شما میزان تشیع در ایران صفر بوده. ما رساندیم به 100ملیون. این را که دیگر نمی­شود انکار کرد آقای صاحب زمان. من نمی­خواستم وارد این بحث بشوم اما جد شما با یک هجمه ­ی سنگین یک کتاب علیه بنده چاپ کرده که توی اون به صورت بی­سابقه­ ای طی سیصد هزار تیتر به من و منافقین لعنت فرستاده.

من شخصا علاقه مند به ورود به این­ها نبودم. قبلا هم گفته ­ام که ازهمه­ ی افتراهایی که بخود من نسبت داده شد، گذشت کردم. الان هم می­بخشم. اما ازتوهین به منافقین، توهین به انتخاب ملت نمی توانم بگذرم. ملت این اجازه را نمی­دهند. شما آقای صاحب الزمان باید پاسخ ملت را بدهید. این همه پولی که در جمکران به شما داده میشود چه شد؟ این­ها را هزینه مراسم تولد خودتان کردید؟ همین آقای جزایری کلی نذر کرده بود. شما پول را که میگرفتید نپرسیدید از کجا آمده؟ بعد سیل اتهامات است که به ملت وارد میکنند. من همین جا اعلام می­کنم، اگر آقای محصولی گفته که ثروتش امانت شماست که قرار است بعد از ظهور به شما بازگردانده شود، همه ­اش مال شما و تیمتان. با نوار و این حرف­ها که نمیشود کشور را عالمانه اداره کرد. رئیس جمهور باید خودش کارشناس ارشد باشد. بنده دکتری­ام را با شب بیداری گرفته ­ام. نه مثل بعضی که همزمان حکومت می­کردند هم بدون کنکور ولایت گرفتند، آن هم در5 سالگی. البته من آماده ام شما تشریف بیاورید تا من به عنوان یک شاگرد برای شما توضیح بدهم که دیپلماسی عمومی چه چیز خفنی است.

من فقط این نکته را بگم و عرایضم را خاتمه بدهم. من این­جا پرونده­ ی دارم از دوتا خانم. اجازه دارم بگم؟ بگم؟ این خانم­ها را شما می­شناسید. شما همیشه با این­ها بوده­اید. یک زمانی با خانم صغری و بعد خانم کبری.

Majid گفت...

سلام
محمد جان عالی بود....
من هم با تلاش شبانه روزی!!! در حال اتمام پایان نامه و آماده شدن برای دفاع هستم


همه شفایی ها! دوستتون دارم

برادرشما مجید

بهار گفت...

مرسی محمد جان از مطالب خوبت و مرسی که شفای دوست داشتنی رو سرپا نگه میداری و ببخشید از حضور بسیار کمرنگ ما.
راستش اینجا اینترنتش یک وقتهایی گیر میده و یک دلیل دیگه اش هم پسرم!مادر شدن و نگه داشتن یک موجود زنده تو وجودت خیلی شیرینه و البته پر مسوولیت باید مواظب همه چیز و همه کارت باشی و تنها چیزی که تو این مدت ارومم میکنه نوشتنِ براشِ اینطوری مطمئنم که باهامه و باهام میمونه خلاصه این پسرِِ ماهنوز نیومده باعث شده من همه چیزو برای اون و بجای اون می بینم .براش می نویسم زیادولی روم نمیشه بزارمش تو سایت!
دوستتون دارم وفعلا خداحافظ

محمد گفت...

مجید جان. سلام. برات آرزوی موفقیت می کنم. امیدوارم دفاع جانانه ای بکنی. بعد از دفاع چه می کنی.

بهار خانم، سلام. خیلی خبر خوشحال کننده ای بود. اتفاقا به این فکر بودم که شما بالاخره مامان ِ یه دختر شدید یا یه پسر یا هردو! اسمش رو چی گذاشتین؟ آخی! باید دست هاش خیلی کوچولو باشه! برامون ازش عکس بگذارید اینجا، البته اگه شد.

بهار گفت...

سلام اقا محمد کوچولوم هنوز به دنیا نیومده 2 هفته ای مونده اسمش هم منوز معلوم نیست من و باباش زیاد باهم تفاهم نداریم اون عاشق اسمهای تاریخی 2500 سال پیشِ اما من این اسمهای بزرگونه رو دوست ندارم من رمانتیکم و باباش جنگجو حالا باید صبر کنیم به دنیا بیاد ببینیم چه شکلیه و چه اسمی بهش میاد اگه شما هم اسم خوبی سراغ دارین پیشنهاد بدین ممنون میشم .منتظرم