۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

برای آدمایی مثل من




برای آدمایی مثل من که توی شرایط اجتماعی سخت بزرگ شدن و خیلی چیزها براشون جوابش ناخودآگاه «نه» بوده. اولین فکر در هر موقعیت جدیدی معمولا غلطه

و یه چیز دیگه هم مهمه: سیستم تصمیم گیری آدمی که تحت ترس باشه ناخودآگاه به سمت اولویت دادن به امنیت شغلی و ارتقا اون به بالای خلاقیت می رسه. کسی که از چیزی می ترسه به سرش میاد. این سیستم اولیت بخشی به امنیت فکری و شغلی بسیار ناکارآمده و منتهی به ناامنی می شه. شخصیت آدمی که توی اتوبوس می بینی و اولیت های ذهنیش اینه که باید برم سر کار تا فلانی نگه دیر اومدی و بهش پرخاش نکنه رو مقایسع کنین با کسی که اولویت های زندگیش اول شادی و شوخی و نشاط باشه بعد بلافاصله خلاقیت و بعد خیلی چیزهای مهم تر. این آدم دوم توی اتوبوس همون موقع میره سر کار اما دلیلش فرق داره.

دیگه اینکه چیزها می تونن معنی دیگه ای داشته باشن؛ نه معنایی که ما عادت کردیم بگیم دارن. مثلا من از خشم اسنفاده ی بهتری می کنم به جای داد زدن.

دیگه اینکه تمام این سیستم توبه و نماز و روزه و ... یک چیز رو میگه. اینکه انسان ها قابل بهبودی هستن. میشه درمان شن. میشه درست و تعمیر شن. اگه میشه انسانی بهبود پیدا کنه؛ چرا نکنه؟ چرا به جای اینکه یک مدیر موفق باشه انسانی خسته و نومید و دلمرده و افسرده و بیماره. چرا به شکوفا کردن نیروهایی که ازشون بی خبر مشغول نشه. چرا دلسرد؟! چرا دلگرم نه؟

چه جوری؟ شاید: با بودن بین درجا زنندگان نشه اما با نشستن بین بزرگان شاید بشه فهمید که پیامبر گفت: سائل العلما، جالس الكبرا و خالط الحكما


میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ. از میان بر خیز
... محمد


Excerpt: On the barriers in mind.

2 نظر:

داریوش ۳۳ گفت...

با همش موافقم خفن!!!! مخصوصا اولی !!! خیلی وقت بود از خوندن یک جمله اینقد حال نکرده بودم!!!!!

محمد گفت...

ممنون داریوش جان.