۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

هر قدر که بتوانی

یکی سرما خورده. میره سر ِ کار چون وظیفه شناسه. کسی دیگه رو مریض می کنه.
اگه بگی چرا خونه نموندی دلیل میاره که اگه از کارم عقب بمونم آیا اون همکار ِ سالمم کمکم می کنه؟ چرا بمونم خونه که مواظب ِ سلامت ِ دیگری باشم.

سال ها پیش فیلمی رو دیدم در ایران که کسی ناگهان دچار بیماری ایدز شد. برای اینکه جوونیش داشت از بین میرفت شروع کرد به توسعه ی این بیماری تا جایی که می تونه که انتقام بگیره. که آدم سالم ها هر هر پشتش حرف نزنن.

کلا یه چیزی رو دور و برم تشخیص دادم. اینکه یه طرز فکری وجود داره توی بعضی ها و بیشتر اونها که سال ها به فکر ِ دیگران بودن. به طرز فجیعی ممکنه جاه طلب بشن. به این مضمون که ابدا دلشون برای کسی نسوزه هیچی فقط و فقط سود ِ خودشون مهم بشه.

من این آدم ها رو بیمار می دونم. سرنوشتشون هم مثل اون گل صورتیست که وقتی در اومد اونقدر سایه ی بزرگی توی زاویه ی دیوار ساخت تا نور اول به خودش برسه و بعد اگه چیزی موند به دیگران و بعد از سه روز اونقدر بهش نعمت رسید که دچار اشباع شد و افسرده یه ور افتاد.

هنوز برد با کسیه که به فکر ِ نفع ِ همه من جمله خودشه. چیزی اگه قراره نصیب ِ آدم بشه از راهی به غیر از کوشش میاد. اما تو باید تا هر جایی که می تونی کوشش کنی. اگه ببینن که به فکر ِ کسی نیستی این کوشش ها کم اثر می شه. وقتی پر اثر می شه که با تمام ِ تمام ِ تمام ِ تمام ِ توان در راه ِ هدفت بکوشی اما حق رو زیر ِ پا نذاری چرا که به واسطه ی جذابیتی که حق برای خدا داره ما‌‌ئده های آسمانی و زمینی توزیع میشه. توی این سیاهی ِ باور ها که بعضی ها رو به شدت پکر کرده اما من هنوز تو رو می طلبم. قبل از هدفم. گر چه وصالش نه به کوشش دهند؛ هر قدر ای دل که توانی بکوش (حافظ)

ای ملِکِ عرش؛ مرادش بده. وز خطر ِ چشم ِ بدش دار گوش

... محمد