۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

جور دیگر ۲

اومدم خونه. حالا به برقم. توی راه داشتم فکر می کردم.
حالا که حق جاذبه داره دو تا حق جذب ِ هم میشن. دو تا حق همدیگه رو دفع نمی کنن. اگه ما هم حق بشیم جذب ِ حق می شیم.

راه حق تنگ است چون سم الخیاط
ما مثال رشته یکتا می رویم

پارچه رو دیدی می خوان بدوزن تاش می کنن و یه راه باریک می سازن از پارچه و بعد توش به اندازه ی یه خط ِ باریک می دوزن.
ما رشته ای هستیم که باید توی خط ِ باریک ِ حق بریم. هر کسی هم سم الخیاط ِ خودش دو داره. همه همراه ِ هم اما هر کسی در راه ِ خودش درست مثل ِ کاری که نویسنده ها توی شفا می کنن.

هین ز همراهان و منزل یاد کن
پس بدانک هر دمی ما می رویم

ما اینجا قرار گاهی نداریم و به هر چی برسین نباید درش بمانیم و باید بالاتر بریم. مثل مسافر ِ کوچولو نیستیم که سیاره ی خودش رو داشت و وقتی برگشت راحت شد. ما فوق ِ اختر هم حتا باید بریم.

اختر ما نیست در دور قمر
لاجرم فوق ثریا می رویم