۱۳۹۲ تیر ۶, پنجشنبه

بی خیال رفیق!

من حس ششم خیلی قوی ای دارم. این رو خودم می دونم. اونقدر قویه که حتا ازش توی جمع و ضرب استفاده می کنم. معنای بعضی خواب ها رو میدونم. گاهی به راحتی می فهمم کسی از هزاران کیلومتر دورتر چی حس می کنه. حتا حوادثی رو می تونم بفهمم. همیشه نیست اما هست. همین چند وقت پیش بود  یادمه قبل از اینکه پدر و مادرم رو تنها بگذارم روی صندلی فروشگاه بیش از صد بار بهشون گفتم همین جا باشید. همسرم می گفت چرا اینقدر اصرار می کنی. خوب می مونن دیگه. اما ناخودآگاه می دونستم پامیشن و گم میشن اما نمی تونستم جلوش رو بگیرم. فقط هزار بار گفتم که بمونید اینجا. نیم ساعت بعد که با همسرم برگشتم همونجا گم شده بودند و بعد از یک ساعت پیداشون کردیم. از این مثال ها بسیاره. چند روز پیش خوابیده بودم روی صندلی و دیدم تصادف شد. جلوش رو نمی تونستم بگیرم.

تا حالا اینا رو به کسی نگفتم و دیگه هم نمی گم. اما الان چیزی بهم میگه این ها رو بگو. چرا نمی دونم. الان هم اینطور شدم. دلم تنگه یه رفیقه. با وجودیکه نفس های دیجیتالیش دیده میشه اما ای کاش یوهو زنگ بزنه یا ایمیل بده و شکه ام کنه! دلم براش تنگ شده و فکر می کنم اون هم شاید به همین حس دچاره.  هی .... رفیق!  ای کاش می شد فارغ از اینکه باید کی بری سر کار و کی بیای و فردا کجا باشی و پس فردا چی و چی ... یوهویی پاشم بیام پیشت و دو ساعتی بشینم باهات تو یه کافه و کلی حرف بزنم راجع به کامپیوتر و .... و سرت که درد گرفت برگردم! یا ای کاش الان  نامه بدی که دیوونه شدی و داری میای اینجا پیشم. ای کاش دل به دل راه داشته باشه.  هی .... :) اما بیا اگه مثل من دیونه ای. بهم بگو و بیا زود!  نیومدی هم بی خیال! عیبی نداره. سرت سلامت رفیق! سی درصد از زندگیت راضی باشی خوبه :)  نمی دونم چرا اینو نوشتم اما احساس می کنم از اون چیزاییه که مثلا اون موقع که رخ میده فکر می کنم چرته اما نیم ساعت بعد دهنم وا میمونه. حالا وا موند اینبار هم که چه خوب. اشتباه هم کرده بودم و سلامم به رفیقم چرت و تخیله که بازم سرم سلامت. فقط کمی دیوونه شدم!

... محمد


Excerpt: ...

دوست داشتید! در «گوگل‌+» یا «فیس‌بوک» شراکت‌ (share) کنید.