۱۳۹۲ تیر ۶, پنجشنبه

پترس زدگی!


از دیشب تا حالا توی این فکرم که چرا پترس اون شب که از کنار سد رد میشد و دید که‌ آب داره ذره ذره نشط میده تنها فکری که به ذهنش رسید این بود که انگشتش رو توی سوراخ نگه داره تا آب نیاد و سد نشکنه.

آیا این فکر نحیفی نیست؟

واقعا آیا راه حل بهتر مثلا این نبود که از کسانی که قدرت فکری و بدنی بالاتری دارند کمک بگیرد؟
حالا این یک داستان است و نویسنده میتواند هر جور دوست دارد داستان را تمام کند. اما چرا لغب فداکار به پترس می دهند؟ من با این فداکاری ساده لوحانه مشکل دارم. عجیب این است که تمام دوران بچگی من پترس قهرمانی بود که کار بزرگی انجام داده بود. حتی یک لحظه هم به این سوال فکر نکرده بودم که آیا راه حل دیگری هم بود؟

سر منشا این فکر چه طرز تفکر و جامعه ای است؟  جامعه ی پترس گرا چه جور جایی است؟

...هدی


Excerpt: On an old story that was written in elementary school books.

دوست داشتید! در «گوگل‌+» یا «فیس‌بوک» شراکت‌ (share) کنید.

6 نظر:

forever84 گفت...

آره، فکر نحیفی بود (با فرض اینکه راه حل های بهتری در داستان میتونست وجود داشته باشه)

اما مشکلی نمیبینم که بهش لقب فداکار ندن، بی خیال خودش شد تا یه شهر رو نجات بده، و این یعنی فداکاری

ضمنا، شاید پترس کلی قبلش فکر کرده بوده و دست آخر این کار هوشمندانه ترین راه به نظرش بوده. در این صورت دیگه نمیشه بهش خرده گرفت. همه که نابغه نیستن، عقلش در همین حد قد داده

با این حال، اعتراف میکنم که داستان باید یه طوری نشون میداد که تنها راه حل فداکاری هست. در این صورت ارزش بسیار والای فداکاری هم حفظ میشد

البته فداکاری انواع مختلفی داره
مثلا فداکاری از سر رودربایستی
یا برای لاف زدن
این دومی در داستان های آبادانی زیاد یافت میشه

محمد گفت...

به نظر من بحث قداکاری ِ پتروس رو کسی تشخیص داده که کتاب درسی رو نوشته. او که می داند که پتروس راه های دیگری هم داشته و به او نپرداحته. دقعه دیگر در موقعیتی مشابه اولین راهی که به ذهن کسی ممکنه برسه اینه که فداکاری کنه و خودش رو از بین ببره و سد هم نهایتا بشکنه و مردم رو آب ببره. شاید فقط و فقط برای پترس راهی نبوده اما من هم فکر می کنم جامعه ی پترس زده جاییه که همه عصبی هستن چون یا باید خودشون رو از بین ببرن تا صفت های خوب بگیرند یا اینکه کسی به خوبی یادی ازشون نمی کنه. در اون جامعه خلاقیت جایگاه پایینتری نسبت به شهادت داره. البته این بحث خیلی حرفه ای میشه اما به نظرم چنین جامعه ای تحمل ِ پذیرفتن راه حل های کم خطر تر را ندارد و به کسانیکه این راه حل های آسان تر را درست می کنند به دیده ی سودجو و نه دانشمند نگاه میشه. در چنین جامعه ای دانشمند ها قرن ها قبل زندگی کردند و مرده اند و دیگر علم عوض شده و تبدیل به سودجویی شده. ممنون هدا بابت موضوغ جالبی که اشاره کردی.

forever84 گفت...

ظاهرا پسوند "زده" به دنبال هر چیزی که بیاد، بار منفی میده به اون

مختص مرحوم مغفور جناب پترس هم نیست

فکر کنم اینها هم داشته باشیم، علم زده، دین زده، سیاست زده، و و و

به همین ترتیب، میشه تصویری که محمد از جامعه پترس زده داشت رو بسطش داد به بقیه زده ها

مثلا جامعه علم زده جاییه که توش انسان فداکار رو به دیده ی یک انسان احمق نگاه میکنن

کلا، زده، چیزه خوبی به نظر نمیاد

و البته تشکر از محمد و هدی که به یکی از موارد زدگی اشاره کردند

محمد گفت...

من شک دارم که «مثلا جامعه علم زده جاییه که توش انسان فداکار رو به دیده ی یک انسان احمق نگاه میکنن». به نظر من هر چه دانایی عالم به خصوص از ساینس و ریاضی بیشتر باشه این رفتارهای فداکارانه را خیلی بهتر می فهمند. جامعه ی کم سواد جامعه ایست که در اون حتا قدر انسان های بزرگ دانسته نمی شود هیچ؛ مدام جلوی تحقیقاتشان سنگ اندازی می شود. یه مثال عامه پسندش که البته به علوم و دانش ربطی هم داره اینه که مثلا در ایران امیرکبیر که مرد کسی چرتش پاره نشد. اما پترس زدگی باعث شد که تحتی که فوت کرد قیامت بشه. درصورتی خدمات تختی با امیرکبیر قابل قیاس نیست.

forever84 گفت...

محمد، باید تاکید کنم که منظورم جامعه علم زده بود، نه جامعه علمی

جامعه علمی همونه که بالاتر خودت گفتی و قدر فداکار رو خوب میفهمن

اما علم زده، اونطور که از اسمش برمیاد، نباید جای خوبی باشه. مگه اینکه قائل به این باشی که چیزی به اسم علم زده وجود خارجی نداره و صرفا زاییده یه مشت افکار پریشان هست

به نظرم نگاه انتقادی به یک موضوع (البته در حد و اندازه اش) باعث میشه که اون موضوع به گند کشیده نشه، حالا میخواد فداکاری باشه، علم باشه، یا هر چیزه دیگه

ناشناس گفت...

یه سر به این لینک بزنید خالی از لطف نیست: http://www.najafzadeh.ir/weblog/archives/post_130.php