باز آمدم باز آمدم از پیش ِ آن یار آمدم ... در من نگر در من نگر بهر ِ تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جُمله آزاد آمدم ... چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آن جا روم آن جا روم بالا بُدم بالا رَوم ... بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بُدم دیدی که ناسوتی شدم ... دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر نه مشت ِ خاکِ مختصر ... آخر صدف من نیستم من دُرِّ شهوار آمدم
ما را به چشم ِ سَر مبین ما را به چشم ِ سِرّ ببین ... آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدم
از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم ... من گوهر ِ کانی بُدم کاین جا به دیدار آمدم
یارم به بازار آمدهست چالاک و هشیار آمدهست ... ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم
ای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی ... کاندر بیابان ِ فنا جان و دل افگار آمدم
Excerpt: ...
لطفا اگر از مطلبی خوشتون اومد با دوستانتون در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید..
0 نظر:
ارسال یک نظر