ملکِا، ذکر ِ تو گویم،
که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره
که تو ام راه نمایی
همه درگاه ِ تو جویم
همه از فضل ِ تو پویم
همه توحید ِ تو گویم
که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری،
تو خور و خفت نداری
احدِ بی زن و جفتی،
مَلِک ِ کامروایی
نتوان وصف ِ تو گفتن،
نتوان وصف ِ تو گفتن،
که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن،
که تو در وهم نیایی
نَبُد این خلق و تو بودی،
نبٌوَد خلق و تو باشی
نه بجنبی،
نه بگردی،
نه بکاهی،
نه فزایی
همه عزی و جلالی،
همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری،
همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی،
همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی،
همه کمّی تو فزایی
سنایی
0 نظر:
ارسال یک نظر