۱۳۸۰ دی ۱۴, جمعه

سازنده بمانيم

” ساده بگويم، ما در طول عمرمان يكي از اين دو دسته انسان مي شويم. يا آدمي ميشويم كه ” اهل ساختن“ است يا آدمي كه ” اهل خراب كردن“ است. خراب كردن خيلي آسانتر از ساختن است. شكستن و رمباندن چيزي خيلي آسانتر از ساختن آن است. چيزي كه سالها وقت صرفش ميشود تا ساخته شود را، ميشود ظرف چند دقيقه ي ناقابل رمباند و خراب كرد. اما شور و لذتي كه شخص خراب كننده از خراب كردن ميبرد امري موقتي و زودگذر است، چون ميدانيد كه آدم سازنده اي نبوديد، ارزشي به چيزي اضافه نكرديد و زندگيتان اين افكار را در شما بازتاب خواهد داد.“ (آنتوني رابينز- ترجمه: محمد)

'Basically we in our lives become one of two types of people. A person who creates and a person who destroys. It's easier to destroy than it is to create. It is easier to tear down than it is to build up. What takes years to build can be burned down in minutes. But the joy one can have in destroying something temporary, because you know you are not a creator, you're not adding value, and your life reflects it' -Anthony Robbins



خيلي راحته كه يك روز رو راحت تلف كنيم. چقدر تابستونا بوده كه اومده و رفته و هيچ ارزشي براي ما پيدا نكرده. خداي ما، لحظه بلحظه ما رو هدايت ميكنه. مثل ماشيني كه لحظه به لحظه توسط رانندش هدايت ميشه. شما دست كمي از بزرگان دنيا ندارين. دست كمي از شكسپير ندارين. اما بايد شكسپيروار تلاش كنين. نميشه كه آدم آرزو بكنه و بعدش بره زير پتو بخوابه و همه چي رو به خدا محول كنه! فرض كنين كه يه بچه ي ماماني دارين كه خيلي فداش ميشين. اگه بخوايد بهش ثابت كنين كه دوستش دارين، ميبريدش تو مغازه ي اسباب بازي فروشي و اگه بخوايد خيلي بهش حال بدين چي ميگين؟ ‌ميگين:‌« پسرم/ دخترم هر چي دوست داري برات ميخرم. » خوب دقت كنين: هر چي كه « دوست داري». يعني اول بايد بچه ها از يه چيزي خوشش بياد. بقيه ي چيزها رو بي خيال بشه، بعدش بياد به شما بگه كه اونو ميخواد و شما هم براش بخريد. خدا هم با ما اينطوره. خيلي دوستمون داره. خيلي خيلي. نزديكه نزديكه. و ما بايد بهش بگيم كه چي ميخوايم. و فقط اين نيس كه بخوايم. بلكه ثابت كنبم كه كشته مرده ي اون آرزومون هستيم. مطمئن باشيد كه خدا بسيار ثروتمنده و دست سخاوت بسياري داره. هر چي بخواد رو ميتونه در آني فراهم كنه. مطمئن باشين كه خدا عقده اي نيس. برامون آرزوهامون رو محقق ميكنه.فقط بايد دعا كنيم. دعا يعني توكل. بقول استاد الهي قمشه اي: دال اول دعا يعني « ديدن» كه همون ديدن آرزو با چشم يقين است و عين بعدش يعني « عمل كردن» در راه آرزو و سر براه هدف نهادن و الف آخرش يعني « استجابت» آن آرزو (برآورده شدن آن از جانب خدا). پس دعا به معني نشستن و گريه كردن نيس. دعا يعني از ته دل خواستن چيزي و تلاش براي رسيدن به آن.

عاشق باشيم اما نه از اون عاشقايي كه صبح عاشقند و شب خلاص. بريد دنبال ثروت. بريد دنبال علم. نگيد: آقا ثروت خوبه يا علم؟ اين سؤال آدم درست و حسابي نيس. بگيد هر دوش خوبه، تازه هنر هم خوبه، تازه گردش در عالم هم خوبه. دايره ي خواستن و تلاشتون رو بيشتر كنين. من هم علم ميخوام به حد كمالش و هم ثروت ميخوام تا گوشه اي از احساس خدا رو وقتي به بنده اي كرم ميكنه رو تجربه كنم. اينجور حسها رو نميشه تعريف كرد. يارو كه هيجده تا مدرسه ساخته رو ميارن تو تلويزيونهاي دنيا و ازش ميپرسن كه چه احساسي داري. نميتون بگه. مجبوره يه چيزي بي سر و ته تحويل شما بده . اما اين نوع سخاوتهاي بزرگ چشيدنيه. لذت بعد از كشفي تازه در عالم علم، چشيدنيه. بريم ببينيم عالمان عالم، چه لذتهايي دارن ميبرن. ذره اي از اون لذتها ببريم. بريم ببينيم هنرمندان عالم چه لذتي بردن، ما هم ببريم. هي نشينين بگين فلاني اينجوري كرد و فلاني اونجوري. آدم عاشق را ه ميفته. اصلا از نشانه هاي عشق اينه كه آدم رو راه ميندازه. اگه ديدين يكي اومد و گفت كه عاشقه، بعد ديدين كه همش نشسته و تكوني نميخوره، بدونين خدا رو عوضي گرفته. يه چيز ذهني و ضعيفي رو جاي خدا گرفته. خدا بزرگترين قدرت عالم نيس. تموم قدرت عالمه. چيزي غير خدا تو دنيا نيس كه قدرتي داشته باشه. حتا حركت الكترون دور هسته ي اتم هم به قدرت اوست. حتا شيطون هم به قدرت او تا روز معين زنده است و خلافكاري ميكنه. شيطان در روز ازل از خدا تقاضاي مهلت كرد و خدا بخواست خودش بهش فرصت و زندگي و قدرت كوچكي داد. اما بعد تو قرآن ميگه: قدرت ايمان داران در برابر شيطان مانند قدرت كبوتر است در مقابل تارهاي ضعيف عنكبوت. پس حتا از عنكبوت فكرها هم نبايد هراسيد. دليلي براي در ترس زندگي كردن وجود نداره. منبع تمام قدرت هاي دنيا اوست. بدون او قدرت معنا نداره. خدا مخزن زيبائيه. هر جا ديدين دلتون رفت بدونين كه او برده. خدا مخزن ثروت عالمه. كسي ميتونه تصور كنه كه خدا فقير باشه و گدايي كنه! در اينصورت خدا رو عوضي گرفته و بايد بيشتر فكر كنه. خدا محتاج به احدي نيس كه اصلا همه ي جهان و جهانيان در اوست و مال اوست.

اگه ميبينيم كه از صورت محبوبي خوشمون مياد بخاطر محبوبمون نيس. دلمون رو او برده. هرجا دلمون رفت بدونيم كه آواي هارموني او به گوش جانمون رسيده. اگه هم اعصابمون خورده بخاطر اينه كه از كوك افتاديم و خدا نميتونه روي ما نواهاي آسموني رو اجرا كنه. بايد با همنشيني با خوبان و بزرگان عالم و شنيدن موسيقي خوب و كلام خوب و فيلم خوب خودمون رو كوك كنيم تا آمادگي قطعات الهي رو داشته باشيم.

بعضيها بجاي اينكه خودشون رو تو درياي عشق بندازن و آزادي رو حس كنن، و سبك بودن رو حس كنن، عشق رو ميخوان بردارن ببرن خونشون. ببرن اينور. ببرن اونور. نميدونن كه اگه توي دست از آب دريا بريزي بعد از مدتي كه از دريا دور بشي، ديگه آبي تو دستت نميمونه. عشق رو نميشه تصاحب كرد. بايد تسليم دنياي عشق شد و نقطه ي شروع اين حركت، از تجسم دقيق و مو به موي آرزوي قلبمونه. بخواين دكتر بشين. خلبان بشين. جهانگرد بشين... هر آرزويي دارين، شما براي اون كار ساخته شدين. به آرزوهاي درونتون كه دائم به شما پالس ميفرسته، اعتماد كنيد.



دوستتون دارم..........محمد