۱۳۸۰ بهمن ۸, دوشنبه

(اين تنها آهنگيه كه از فرامرز تا حالا دوست داشتم)

***

اگه يه روز بري سفر

بري ز پيشم بي خبر

اسير رؤياها ميشم

دوباره باز تنها ميشم

به شب ميگم پيشم بمونه

به باد ميگم تا صبح بخونه

بخونه از ديارِ ياري

چرا مي ري تنهام ميذاري...

***

اگه فراموشم كني

ترك آغوشم كني

پرنده ي دريا ميشم

تو چنگ موج رها ميشم

به دل ميگم خاموش بمونه

ميرم كه هر كسي بدونه

ميرم بسوي اون دياري

كه توش منو تنهام نذاري...

***

اگه يه روزي نام تو

تو گوش من صدا كنه

دوباره باز غمت بياد

كه منو مبتلا كنه

به دل ميگم كاريش نباشه

بذاره دردِ تو دوا شه

بره توي تموم جونم

كه باز برات آواز بخونم...

***

اگه بازم دلت ميخواد

يار يكديگر باشيم

مثال ايام قديم

بشينيم و سحر پاشيم

بايد دلت رنگي بگيره

دوباره آهنگي بگيره

بگيره رنگ اون دياري

كه توش منو تنها نذاري...

***

اگه ميخواي پيشم بموني

بيا، تا باقيه جووني

بيا، تا پوست به استخونه

نذار دلم تنها بمونه

بذار شبم رنگي بگيره

دوباره آهنگي بگيره

بگيره رنگ اون دياري

كه توش منو تنها نذاري

***

اگه يه روزي نام تو

تو گوش من صدا كنه

دوباره باز غمت بياد

كه منو مبتلا كنه

به دل ميگم كاريش نباشه

بذاره دردِ تو دوا شه

بره توي تموم جونم

كه باز برات آواز بخونم...

كه باز برات آواز بخونم...

***

اگه يه روزي نام تو باز

تو گوش من صدا كنه

دوباره باز غمت بياد

كه منو مبتلا كنه

به دل ميگم كاريش نباشه

بذاره دردِ تو دوا شه

بره توي تموم جونم

كه باز برات آواز بخونم...

كه باز برات آواز بخونم...