۱۳۸۰ بهمن ۱۴, یکشنبه

كفش به پا كن و بيـــــــا



اگر شادي دور و برمان نيست پس ما چه كاره ايم؟ الكي كه نماينده ي خدا نميشن. يه بُخاري چيزي... . محيط را ما بايد شاد كنيم. هر چند كه من اعتقاد دارم محيط شاد هست و اين ما هستيم كه زبان اين شادي را نميدانيم. فكر نكنيم اگه غمگين باشيم عارفيم يا بزرگيم يا ديگران دوستمون دارن! فقط كافران غم ميخورند چرا كه دستشان به هيچ جا بند نيست. ” مؤمن گشاده رو، شاد و بشاش است“ (قرآن). مومن كسيست كه دلش گرم است. منظورم از مؤمن كسانيست كه به خدا به عنوان ”چشمه ي كمك“ نگاه مي كنن.

”عبادت، زياد نماز خواندن و روزه گرفتن نيست، همانا عبادت، انديشيدن در امر خداوند است.“ (امام جعفر صادق(ع)- ميزان الحكمه،ج7ص542)

” عبادت بار نيست، اهرم حركت است“ (قرآن- ي س آيه 61)

” هردانشجو و دانشمندي كه در طلب علم باشد و مرگش فرا برسد، جانباز است“ (پيامبر) پس شك نكنيم كه تمام دانشمنداني كه ” خدمتي“ به انسانها كرده اند جانباز هستند. چه آمريكايي باشند، چه ايراني چه اروپايي. پس انيشتين جانباز بود. پس هايزنبرگ جانباز بود. پاستور جانباز بود. ماري كوري جانباز بود. خواجه نصير و بو علي جانباز بودند. مولانا جانباز بود. دكتر حسابي جانباز بود. جانباز يعني كسي كه در راه هدفي كه زندگي ساز است، زندگي خود را به صرف مي كند و به پايان ميبرد و اين مرگ لزومي نداره كه با خونريزي بيروني همراه باشه. هيچ جاي قرآن نيامده كه جانباز بايد از بدنش خون بياد تا جانباز حساب بشه. تمام بچه هاي اين وطن كه آرزوشون اين بوده كه از ناموس ايراني دفاع كنن هم جانبازن. جانبازي مدال نيست. يك افتخار اين دنيايي نيست كه حالا اگه ما به كسي نگيم جانباز، ديگه طرف جانباز نباشه و حالشو گرفته باشيم! جانباز يك مقامه پيش خدا نه پيش بنده ي خدا. ما هم جانباز باشيم. جانباز صد در صد راه زندگي والاي خود. جانباز آرزوهاي انساني و زندگي ساز خود.

چيزهاي اطرافمان را باور نكنيم. اين شرايط واقعا خيلي جدي نيست. واقعا هيچكدوم از اتفاقات زندگي ما آنچنان كه ما تصور مي كنيم جدي نيس. ما خارج از دايره ي هر حادثه اي مي تونيم احساسات خودمونو داشته باشيم.... هيچ چشمي عاشقانه بزمين خيره نبود....

اما ...... چيزهايي هم هست، لحظه هاي پُر اوج........

بياييد چمداني را كه به اندازه ي پيراهن تنهايي ما جا دارد برداريم و به سمتي برويم كه درختان حماسي پيداست.

رو به آن وسعتِ بي واژه كه همواره ما را مي خواند.... بسوي آرزويي كه از تهِ روح ما، ما را صدا مي زند...



عده ي زيادي هستند كه منتظر خوشبختي هستن. اما غافل از اينكه قانون طبيعت برعكسه اينه. اين ”خوشبختيه“ كه منتظر ماست. زيرا ما خالق او هستيم.

كفش به پا كن و بيا .........محمد