۱۳۸۰ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

خدا را سپاس كه ما را به منزلمان برگرداند.

اين هم هديه ي سال 80 در روزهاي آخرش بود.

از نادرجان (هكر شفا) ممنونم كه آرشيو مرا پاك نكردند. اين ثابت ميكنه كه او انسان خوبيست و فكر مي كنم به كمك احتياج داره. اگر هم آرشيو را پاك ميكرد، باز جاي شكر داشت. چرا كه خلاء در آرشيو، مرا به جذب افكار بهتر كمك مي كرد.

در اين مدت سه متن در وبنگار همكار و دوست خوبم نيلوفر آبي نوشتم و از او ممنونم و از روحيه ي همكاري او.

دوستان تازه و خوبي پيدا كردم كه به پيوندهاي شفا (لينكها) اضافه ميكنم. اي ميلهايي هم از دوستان تازه اي داشتم كه كمكم كردند. راستي اگه شما به اين سرزمين تازه وارديد و يا فكر مي كنيد مطالبتان اميد افزاست لطفا به من آدرس وبنگارتون رو بديد تا به پيوندها اضافه كنم.



در مدت هك شدن شفا، سه مقاله در نيلوفر آبي نوشتم:

1- هيجان هايتان را حبس نكنيد (مقاله اي راجع به تفاوت شيوه هاي تربيتي نسل قديم و نسل جديد)

2- رنگهاي بخشنده (مقاله اي راجع به تفاوته رنگ سفيد و سياه)

3- عيد اومد ... اميد اومد (مقاله راجع به مقارنه ي بهار و محرم)



با تشكر از جمشيد عزيز، آقا صالح و وبنگارهاي بابا و دخترش، ماهي سياه كوچولو، پرستو، شيندخت، eloyweblogger، ياشار جاناتان، و .... . بابت اين دوستي و همكاري كه بين ما بوجود اومده خدا را بايد سپاس گفت.



محمد ... فعلا دور از منزل اما هنوز روي همين سياره!