۱۳۸۱ تیر ۱۰, دوشنبه

” صفحه ي دوم - 23/3/75

متن ريچارد سوم شكسپير را دو بار خواندم. او به توصيف خصوصيات اخلاقي ”يك شيطان“ پرداخته كه متاسفانه اين خصوصيات در من هم بوده است. چه چيزي گلاسستر Gloucester را شيطان كرده است؟ آنچه در جواب به اين سؤال در پرده ي اول خواندم بزرگترين درس اخلاقي بشريت است. گلاسستر در پرده ي اول مي گويد:

”من بگونه اي خشونت آميز دستخوش احساسات گشته ام و شكوه و عظمت عشق را طلب مي كنم. ..“

اين احساس بطور يقين (!) شك توليد ميكند. شك به هرچيزي كه قبلا يقين بوده اند. اين بازگشت به خود مي تواند انسان از شك به شك ببرد و در انتهاي اين تونلهاي پيچ در پيچ شك، آنچه انسان انجام مي دهد بسيار مهم است. شك معمولا ترس توليد مي كند. پس انسان تا جايي مي تواند شك كند كه توانايي ترسيدن را داشته باشد. از آن حد به بعد يا مانند فاؤست روحش را به شيطان مي فروشد و يا مانند ابراهيم پدر ايمان مي شود و روحش را تسليم زيبايي مي كند.

پايان - محمد



ـــــــــــــــــ سيد صالح