۱۳۸۱ آذر ۲۱, پنجشنبه

رعد و برق



امروز با صداي رعد و برق از خواب پريدم..

عظمتت منو به وحشت انداخت.

به آني تونستي منو از گرماي رختخواب بيرون بكشي..

چقدر ترسيدم ... فكر كردم همه چي برام تموم شد.

احساسم گم شده بود... نگران بودم... تا اينكه فرشته ي زيباي زندگيم، مادر جان، گفت براي اطمينان قلبت نماز آيات بخون... يك راه !! آه خدايا شكرت...

”ايمان در دل مؤمنى همراه نمى‏شود ... مگر آن ‏كه خداى بزرگ، به او «اميد» هديه كند و از بيم، «ايمنى»اش دهد. (پيامبر اكرم)“



بدنم رو با آب شستم. دهانم رو تميز كردم و به لباسم عطر زدم. ايستادم كنارت.

”خطاكاري كه به رحمت خدا اميد دارد، به خدا نزديك‏تر است از عبادت كننده نااميد.(پيامبر اكرم)“



بنام خداوندي كه قبل از اينكه با قدرت فراوانش پز بده، بخشنده ي مهربانه. خدايي كه برترين صفت خودش رو بخشش و مهرباني ميدونه. روي خودش نوشته: بخشنده و مهربان...

شكرگزار آن خدايي هستم كه جهانها را زير بال و پر خود پرورد و به چم و خم همه چيز آشناست... او كه قبل از هر چيز مهربان و بخشنده است... گدا نيست... عقده اي نيست... خوبيهاش براي اينكه بگن چه خوبه نيست... خوبيهاش رو مستقيما انجام نمي ده. واسطه مي فرسته و پشت قيافه هاي گوناگون آدمها مخفي ميشه. طوري كه اگه يه ذره غافل باشي فكر مي كني كه اين خوبي رو اون آدم انجام داده و لاغير ... پس خوبي كردن رو براي تعريف شنيدن انجام نمي ده.



در همان حال كه مهربونه، تنها تنها جدا كننده ي بين خوبي و بديه. اين جدايي رو با اقتدار تمام انجام ميده..



خدايا، فقط تو را برتر از خود مي دانم و تو را مي پرستم و تنها از تو طلب رحمت دارم...

به دو چشمه اعتقاد ندارم. سياهي و سپيدي از دو چشمه ي متفاوت نيستند. مسأله بودن و نبودنه.. بودن نور و نبودن نور همه ي قصه ي نور و ظلمت است...



و تو از جنس بودني و هرچه غير از تو، نيست...



خدايا مرا به راه درست هدايت كن. مي داني كدام راه؟ راه كساني كه به آنها نعمت فت و فراوان مادي و روحاني مي دهي. نه راه كسانيكه بي تو تنها مي مونن و بهمين خاطر هميشه عصباني و مضطربن. راه گمراهان كه راه نيست. راه كسانيكه چارتا همبرگر خوردن رو هدف زندگي مي دونن كه راه نيست.

بودن يكيست. نيازي به من هم ندارد. بودن، بي من هم هست. نه مي زايد تا خود را تكثير كند و نه زاييده شده. و با هيچكس هم تعارف و رو در وايسي نداره...



تهمتن سوي آسمان كرد روي ... چنين گفت كه اي داور ِ راستگوي

هر آنكس كه از داد ِ تو يك خداي

بپيچد، نيارد خـِرد را بجاي

(شاهنامه، فردوسي)

كه همان حديث پيامبر است كه :

”خـِرد آنست كه آدمي را به فرمانبرداري از خداي رهنمون شود. (العقل، ما عبد به رحمان)“

و دكتر وين داير در باب يگانگي اش مي گويد:

”انرژيها به دو دسته ي خوب و بد، درست و اشتباه، مقدس و نامقدس تقسيم نمي شود. اين فقط نتيجه گيري و قضاوت انسانهاست.

انرژي فقط به دو «اندازه» تقسيم مي شود: «كم» و «زياد». تند و كند.

انرژيهاي بالاتر و سريعتر به خدا نزديكتريد. انرژيهاي كندتر و ضعيفتر وقتي رو در روي انرژي بالاتر و سريعتر قرار مي گيرند نمي توانند جان سالم بدر ببرند...“



- محمد