روحيه ها متفاوت است. برخى دير جوش و كم انس و سخت پيوندند. بعضى در (دوست يابى) ناتوان اند و برخى در (دوست نگهدارى).1
در اينكه انتخاب دوست, هنر است و هنر بزرگتر, نگهداشتن دوست است, سخنى نيست; امّا مهمتر از اين هر دو, داشتن (معيار) در انتخاب دوست است.
گاهى صالحترين افراد, قربانى معاشرت با دوستان ناباب مى شوند و از درخت دوستى يى كه نشانده اند, ميوه حسرت و ندامت مى چينند.
گاهى هم انسانهاى خطا كار و آلوده, در اثر همجوارى با افرادى خود ساخته و پاك, از عطر دلاويز صداقت و پاكى و ديندارى آنان معطّر مى شوند.
به تعبير مولايمان حضرت على(ع): گزينش دوست, همچون وصله زدن بر جامه است; پس آن را همرنگ و متناسب برگزين.2
انسان بى دوست, فقير است پس بايد (روح جمعى) و (حسّ اجتماعى) داشت. تا به غناى روحى رسيد. امّا آنچه جاذبه آفرين و محبّت آور است, ديندارى, فروتنى و بخشندگى است3 و آنچه حتّى دوستان را فرارى مى دهد, پرتوقّعى, بدزبانى, خود خواهى, تكبّر و بخل است.
آدمهاى بى دوست و بى مونس, احساس تنهايى مى كنند. كسى كه خود را خيلى قبول دارد و خويشتن را بى عيب و نقص مى داند و پرادّعا و خود خواه است, (تنها) مى ماند. اين اجناس, در (بازار دوستى), مشترى ندارد. طبيعى است كه كار و بار آنان كه (كالاى خودپسندى) مى فروشند, كساد شود. بعضى از گرفتاران درد تنهايى, بايد درمان خويش را در رهايى از قيد و بندهاى (خودى) پيدا كنند.
عفونت تكبّر و خود پسندى و نگاه تحقيرآميز به ديگران, دلها را مى رماند و دوستان را فرارى مى دهد. چرا ريشه اين مرداب عفونت زا را نخشكانيم؟!
از قديم گفته اند: (هزار دوست, كم است و يك دشمن, بسيار؟). و سعدى گفته است: (دوستى را كه به عمرى فرا چنگ آرند, نشايد كه به يك دم بيازارند).
ـــــــــــــــ
نوشته: مرتضي
0 نظر:
ارسال یک نظر