۱۳۸۱ اسفند ۲, جمعه

برف كوچولو

(قسمت دوم: بازگشت به ابرها)



آن قطره اي كه حالا توي جزء جزء سيب پخش شده بود ...

با بوي خوبي كه از سيب بلند مي شد بخار شد و يكراست به طرف

آرزوش رفت.رفت به سمت آسمون تا دوباره برف بشه و به روي زمين بباره.



قطره كوچولو شاد شاد بود چون چيزهاي خيلي خوبي ياد گرفته بود...

فهميده بود كه اگراز اول سيب ميشد ، شايد ديگه هيچ دعايي نداشت...

فهميده بود كه خداوند سخاوتمنده و بهش خيلي بيشتر از انكه خواسته بود داده،

خواسته بود كه سيب بشه و يه سيب استثنايي شده بود، نه فقط يه سيب معمولي...



درسته كه رنج كشيده بود، اما احساس برف بودن، گلابي شدن، فضانوردي،

سيب شدن و حالا دوباره برف شدن رو تجربه كرده بود.

اون كوچولو تصميم بزرگي گرفت...

آرزو كرد اين پيام رو به همه برسونه،تا درخت گلابي اميدش رو دوباره به دست بياره

و گلابيها و همه ميوه ها بفهمن كه مي تونن خيلي مفيد تر باشن...



فقط كافيه كه بخوان.

فقط كافيه كه از پنجره ي آرزوي خودشون و اميدواران روزگار به دنيا نگاه كنن،

ــــــــ

فرستاده شده توسط: مهدي مؤذن

(اگر بخواهيد جريان دوباره برف شدن و باريدن برف كوچولو رو بگيد، ميتونين اونو براي من بفرستيد - محمد)

(در همين رابطه قصه ي قورباغه ي كر را بخوانيد)

ــــــــــــــ



«چگونه به شكافي لبريز از آرامش در ذهن نفوذ كنيم.»

اولين گام تمرين با دعاست. دعاهاي پرمحتوايي مثل دعاي سحر يا دعاي كميل و دعاهاي زرتشت. نفوذ در شكاف (فلش - 300 كيلو- محتواي فيلم خلاصه اي از آخرين كتاب دكتر داير است.)