۱۳۸۲ فروردین ۱, جمعه

بفرست بهار ِ جانها






خداي عزيز، سلام



در لحظه ي تحويل سال خوانديم:

اي شوينده ي چشمها ... اي دگرگون كننده ي قلبها ... حال ِ ما به سوي بهترين حال پيش ببر ... تا با چشمهايي شسته، جور ديگر ببينيم ...



طبيعت بالاخره به آرزويش رسيد و بهاردار شد، و به همه ي مردم كره زمين نويد داد كه بهاري در كار است.



اي رستخيز ِ ناگهان، اي رحمت ِ بي منتها

اي آتشي افروخته، در بيشه ي انديشه ها *



اينك از پشت پنجره، درختي را مي بينم كه تمام شاخه هايش با هم دوستند. يكي كوچكتر است و يكي بزرگتر، اما همه جوانه زده اند.

من هيچ درخت ِ ديوانه اي را نمي بينم كه با شاخه هايش جنگ كند.

«هيچ درختي شاخه آنچنان احمق ندارد كه با بقيه ي شاخه ها سر ِ جنگ داشته باشد.»**

و اينك شاخه اي، دارد با شاخه اي جنگ مي كند.



خدايا، تا امروز نمي دانستم كه برادران و خواهراني دارم در سراسر ِ دنيا كه مثل ما ايرانيها، عاشق صلحند. چقدر شيرين است وقتي مي فهمي كه همه وجدان دارند.

چه خوبست كه وجدانهاي همه ي مردم ِ دنيا از يك چشمه ي بيدار جاري شده. همه بيدارند.



ما را نااميد دوست داشتند، چرا كه نااميد دعا نمي كند و كسي كه دعا نكند، زوري ندارد. اما يادم است كه تاگور گفت: «كسي كه دعا مي كند را دست كم نگيريد.»



همه در دل دعا مي كنيم كه بار ديگر مردم از نيل عبور كنند و فرعون در گل بماند. دعا مي كنيم:



تا قهر را بر هم زند، آن لطف ِ اندر ِ لطف ِ تو

تا صلح گيرد هر طرف، تا محو گردد جنگها

(مولانا)

... محمد

ــــــــــــــ

* انديشه ها: ترسها

** ضرب المثل آمريكايي