۱۳۸۲ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

صداي گام هائي خسته و پراميد

بردل باد ميهمان است

ايا عاشقيست

كه اينچنين از ميان كوچه هاي خسته ميگذرد ؟



صدائي در باد غوغا ميكند

اسمان و زمين شتابان در جست وجوي صدا

تا كيست عاشقي ديگر

كه اينگونه به سوي ابديت گام بر مي دارد



خواب مرگبار دشت را به صداي عظيم قدم هايش مي شكند

او كه مي رود تا جاودان گردد

تا بهشت را بر زمين اورد

و عشق را چون گرده هاي گل در هوا افشاند .



مهزاد