چند هفته ي پيش دوستمان داريوش در صفحه ي «دعاي امروز» براي مادرش دعا نوشته بود. همه دعا كرديم. اينك او براي شما نامه اي نوشته. بخشهايي از آن:
«همه دوستاني كه نميشناسمتون! اما خيلي برام عزيزيد
مادر رفت پيش خدا. رحمت بيكران خدا شامل حال مادر شد و من رحمت خدا رو باور ميكنم...
گريه، شفاي اين روزهامه و از همه ي شما ممنونم. الان كه دارم اين نامه رو برات مينويسم چشمام خيسه خيسه... چند روز قبل ِ وفات مادر، من يك فلوت خريدم، اما به مادر نگفتم ميدوني به هيچكس نگفته بودم. سالها بود كه ميخواستم فلوت داشته باشم و نواختنش رو ياد بگيرم. الان كه دارم اين نامه رو برات مينويسم براي اولين بار ساز رو ازجعبه اش باز كردم و مقابل رومه. اي كاش من زودتر از اين نواختن اين ساز رو ياد ميگرفتم. اون موقع باتمام وجودم سعي ميكردم زيباترين آهنگ هستي رو براي مامان بزنم تا از پيشم نره...
مادر مقابل چشمام از پيشم رفت. خيلي مقاومت كرد. ميدوني اون از من نميخواست جدا بشه چه تقلا و دست و پايي ميزد كه از من جدا نشه، آخرش هم وقتي اين جسم خاكيش رو ترك كرد دو قطره اشك گوشه چشماي قشنگش -چشمايي كه يك عمر نگران بچه ش بود- جمع شد. اما شايد صداي خوش ِ يه فلوت ِ بهشتي رو داشت مي شنيد. الان هم توي اون نواي خوش خدايي حل شده و من تنها "مرثيه خوان دل بيچاره خويشم".
يه خواهش. خيلي دوست دارم آهنگي رو كه مامانم خيلي دوست داشت -بهتر بگم: دوست داره- رو تو و همه دوستانم كه هرگز نديدمشون هم بشنويد. خواهش ميكنم كاست «آواي زمين» رو كه از آثار «آقاي محمد رضا عليقلي» است خودت و همه دوستانمون بشنوند و وقتي به اون قسمت اذان ميرسند ياد مادر من بيفتند و فاتحه اي براش بخونند.
من خيلي از شما ممنونم. از مجالي كه به من داديد. خدايا شكرت - داريوش»
چه با شكوه نوشتي. بند بند ِ كلامت پر از موسيقي و اميده و چه خدايي گفتي وقتي از اعماق ِ اين غم، اين جمله رو بيرون دادي: «مادرم در يك موسيقي ِ بهشتي خودش رو حل كرد.» چنين مادري هميشه در زيباترين قطعات خواهد بود. اين نوار رو خواهيم شنيد (اين نوار مجموعه اي از صداهاييه كه توي زمين ميشه شنيد و كار آرامش بخشيه) و فاتحه خواهيم خواند و اميدواريم روزي با مادرت از درون نواي خوش ِ فلوتت سخن بگويي.
... محمد
0 نظر:
ارسال یک نظر