اوايل جنگ ويتنام بود و يك دسته نظامي آمريكايي، در گرما گرم جدال با ويت كنگها، در ميان شاليزارهاي برنج كمين كرده بودند.
ناگهان يك صف شش نفره از راهبان،با آرامش و وقار كامل، بر روي برآمدگي باريكي كه شاليزارها را از يكديگر جدا ميكند ظاهر شدند.
راهبها مستقيم به سمت خط آتش در حال حركت بودند.
يكي از سربازان امريكايي بنام ديويد بوش به خاطر ميآورد «آنها منظم و پشت سر هم جلو ميرفتند، واقعاً عجيب بود چون هيچ كس به آنها شليك نميكرد. من بعد از اين كه آن راهبان را ديدم ديگر دلم نميخواست بجنگم. حداقل نه در آن روز. فكر ميكنم براي ديگر افراد هم همينطور بود چون همهي آنها دست از جنگ كشيدند.»
قدرت و شهامت راهبان در جهت آرام كردن سربازان در بحبوحهي جدال، بيانگر يك اصل اساسي است
from "social psycology" - full article
با عمرمون چه بکنیم؟ بیاین توی این عمر نامتناهی شغلمون رو بیابیم. شغل اصلی ما عاشقیه. عاشق ٍ پروردگار بودنه. عاشق خدا بودن هم یه چیز ِ خیالی نیست که بریم توی یه معبدی خودمون رو حبس کنیم و با دنیا تماس نداشته باشیم. خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. عاشق ِ خدا بودن یعنی عاشق ِ زیبایی بودن، عاشق ِ دانایی بودن و ....
پرسند الهی کیستیِ؟ من عاشقی بی حوصله
آواره ای بی خانمان، دیوانه ای بی سلسله
پروانه ای پر سوخته، شمع ِ وفا افروخته،
زهر ِ صفا آموخته، عشق و جنون و ولوله
خندیم ما دیوانگان، بر قصر و کاخ ِ خاکیان
آن سان که می خندد فلک بر آشیان ِ چلچله
(حکیم مهدي الهی قمشه ای)
source of picture
... Mohammad
0 نظر:
ارسال یک نظر