۱۳۸۲ بهمن ۲۶, یکشنبه

روز عشق

اوايل جنگ ويتنام بود و يك دسته نظامي آمريكايي، در گرما گرم جدال با ويت كنگ‎ها، در ميان شاليزارهاي برنج كمين كرده بودند.



ناگهان يك صف شش نفره از راهبان،‌با آرامش و وقار كامل، بر روي برآمدگي باريكي كه شاليزارها را از يكديگر جدا مي‎كند ظاهر شدند.



راهب‎ها مستقيم به سمت خط آتش در حال حركت بودند.



يكي از سربازان امريكايي بنام ديويد بوش به خاطر مي‎آورد «آن‎ها منظم و پشت سر هم جلو مي‎رفتند،‌ واقعاً عجيب بود چون هيچ كس به آن‎ها شليك نمي‎كرد. من بعد از اين كه آن راهبان را ديدم ديگر دلم نمي‎خواست بجنگم. حداقل نه در آن روز. فكر مي‎كنم براي ديگر افراد هم همين‎طور بود چون همه‎ي آن‎ها دست از جنگ كشيدند.»



قدرت و شهامت راهبان در جهت آرام كردن سربازان در بحبوحه‎ي جدال، بيان‎گر يك اصل اساسي است

from "social psycology" - full article





با عمرمون چه بکنیم؟ بیاین توی این عمر نامتناهی شغلمون رو بیابیم. شغل اصلی ما عاشقیه. عاشق ٍ پروردگار بودنه. عاشق خدا بودن هم یه چیز ِ خیالی نیست که بریم توی یه معبدی خودمون رو حبس کنیم و با دنیا تماس نداشته باشیم. خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. عاشق ِ خدا بودن یعنی عاشق ِ زیبایی بودن، عاشق ِ دانایی بودن و ....



پرسند الهی کیستیِ؟ من عاشقی بی حوصله

آواره ای بی خانمان، دیوانه ای بی سلسله



پروانه ای پر سوخته، شمع ِ وفا افروخته،

زهر ِ صفا آموخته، عشق و جنون و ولوله



خندیم ما دیوانگان، بر قصر و کاخ ِ خاکیان

آن سان که می خندد فلک بر آشیان ِ چلچله

(حکیم مهدي الهی قمشه ای)



source of picture



... Mohammad