۱۳۸۳ خرداد ۲۴, یکشنبه

و هيچكس نمي پرسد ...

زندگي انسان ِ فاني بر كره ي خاك چيست؟

بيشتر ِ مردم

چون گرداب

به گرد خود مي چرخند



مي خورند و مي آشامند

و پريشان مي گويند

مايه اي به چنگ مي آورند

و به راهي هدر مي دهند



به اوج مي روند

و به خاك مي افتند



كورانه مي كوشند

و چيزي نمي يابند



و آنگاه مي ميرند و محو مي شوند



و هيچكس نمي پرسد

كه آنان چه شدند و كجا رفتند



چنانكه هيچكس نمي پرسد

هزاران هزار موج كه در پهنه ي اقيانوس ِ روشن از مهتاب

هر دم خيز مي گيرند و كف بر لب مي آورند

و لحظه اي مي پايند و از ميان مي روند

چه مي شوند؟



اما گروه ديگري از ما آدميان هستند

كه عطشي سوزان و سيري ناپذير در جانشان بر افروخته

نه عمر با عاميان گذارند

و نه بي هدف به هر سوي بگردند

و نه چون توده اي از غبار

در گردبادي بي مقصود سرگردان باشند



آري، دسته اي از ما آدميان مي كوشيم

تا پيش از مرگ

كاري كنيم و يكسر بي ثمر نرويم



بلكه از اين سيل خروشان ِ پر شتاب

كه به مرداب ِ فراموشي مي ريزد

چيزي برباييم



نه آنكه تنها

شكم ِ گورهاي بلعنده را پر كنيم

...



Mathew Arnold, Source



Mohammad