۱۳۸۴ تیر ۲۲, چهارشنبه

رابين هود (6)

روزي شاه ريچارد تصميم گرفت به آن قسمت از مملكت كه جنگل شروود در آن قرار داشت برود. در آنجا مطالب زيادي درباره كارهاي رابين و از جمله چگونگي فرار و طغيان او) شنيد. به او گفته بودند كه به هيچ وجه با لشكر كشي نمي توان رابين هود را دستگير كرد.زيرا او جنگل را به خوبي مي شناسد و در آنجا مخفي خواهد شد. ضمنا اگر دشمن را قويتر از خود ببيند هيچ شرمي از فرار ندارد.

از اين رو شاه تصميم گرفت به تنهايي وارد جنگل شود. جوشن سياه و ساده اي (plain black armor) پوشيد و بدون علامت و نشانه اي كه هويتش را لو دهد به جنگل رفت. شاه اميدوار بود به اين روش بتواند رابين هود را پيدا كرده و بفهمد كه او چه جور آدمي است.

هنوز چند مايلي با اسب نرفته بود كه خود رابين هود به او فرمان ايست داد (he was called upon to halt) و او را دستگير كرد. شاه ريچارد يك جنگجوي صليبي بود و صليب قرمزي مخصوص رزمندگان جنگ صليبي (crusader) به گردن داشت. از آنجايي كه رابين هود احترام زيادي براي جنگجويان صليبي قائل بود با شواليه به مهرباني برخورد كرد و از او براي صرف غذا دعوت به عمل آورد. شاه موافقت كرد و با رابين به مهماني شادمردان رفت.

آنشب مهماني بزرگي (banquet) در جنگل برگذار شد. مهمان هم؛ همنشين بذله گويي (a jolly campanion) از آب در آمد و به سهم خود در لطيفه گويي و آواز خواني شركت كرد (he did his share in the way of joke and song) . بعد از غذا بحث تيراندازي پيش كشيده شد. شاه كنجكاو بود بداند كه آيا شنيده هايش در باره دقت تيراندازي رابين و يارانش صحت دارد يا خير. اندكي بعد رابين هود او را براي تماشاي نمايش تيراندازي دعوت كرد.

TO BE CONTINUED
Mohammad
______________________________
نکته: در سايت BBC خبري آمده بود که «آيا واقعا شاه ريچارد با رابين هود ملاقاتي داشته است؟» نکته ي جالبيست و ظاهرا اين ملاقات صورت گرفته است.