۱۳۸۵ خرداد ۹, سه‌شنبه

آستانه تحمل

امروز با یکی از دوستام شوخی ای کردم که فکر میکنم اگر

به خاطردوستیمون نبود یه دعوای حسابی راه می افتاد .

زبان یه شمشیر دو لبه است خیلی راحت میشه با یه جمله

کسی رو دوست خودمون بکنیم یا دشمن خونی . ما که نمیدونیم

توی دل افراد چی میگذره حتی اگر بشناسیمشون بازهم نمیدونیم

الان که داریم حرفی بهشون میزنیم ناراحتن خوشحالن یا عصبانی

ما که نمیدونیم و به خاطر همینه که میبینیم به خاطر یه حرف یا کار_

واقعا بدون منظور چه دعواها و سوتفاهمهایی اتفاق میفته .

کاریکاتوری که این همه جریانات رو به دنبال داشت

در واقع مثل تلنگری بود به یه فنری که مدتها در حال فشرده شدن

بوده ویه دفعه رها شده نباید که اون کاریکاتوریست رو مسئول این

فشارها بدونیم. اون کسایی که مسئول این جریانات بودن

خیلی راحت با پاک کردن صورت مساله یعنی کاریکاتوریست

خودشون رو راحت میکنن . بخشیدن اون کاریکاتوریست پاسخ

محکمیه به کسایی که میخوان قضیه رو خیلی راحت با یه حکم

ماستمالی کنن. ماستمالی کردن مشکلات و مسائل اصلی رو

حل نمیکنه از طرف دیگه خودمون رو میزنیم به اون راه

که اصلا ترکیه وجمهوری آذربایجان برای شورش و تجزیه فعالیت

نمیکنن . همش یه کاریکاتور بوده .

گرگهایی که منظر نشستن تا این خاک رو تیکه پاره کنن هیچ وقت

دلسوز مردم اون نبوده و نخواهند بود .

شاید صبر و بخشش و کمی آرامش مشکلاتمون رو زودتر حل کنه .

"تو پی دفع_ بلایم می زنی"

تا ببینی رخنه را بندش کنی

تا از آن رخنه برون ناید بلا

غیر از آن رخنه بسی دارد قضا

چاره دفع_ بلا نبود ستم

"چاره احسان باشد و عفو و کرم"

" شعر از مثنوی مولانا"