معنای «سماع» را از زبان خود مولانا بشنوید که میگوید:
سماع چیست؟ ز پنهانیان به دل پیغام
سماع چیست؟ ز پنهانیان به دل پیغام
دل غریب بیابد زنامهشان آرام
حلاوتی عجبی در بدن پدید آید
حلاوتی عجبی در بدن پدید آید
که از نی و لب مطرب شکر رسید به کام
و در غزلی دیگر گوید که:
و در غزلی دیگر گوید که:
پنجره ای شد سماع سوی گلستان دل
چشم دل عاشقان بر سر این پنجره
”آه که این پنجره، هست حجابی عظیم
”آه که این پنجره، هست حجابی عظیم
رو که حجابی خوش است هیچ مگو ای سره
و باز در غزلی دیگر از دیوان کبیر می گوید:
سماع از بهر جان بیقرار است
سماع از بهر جان بیقرار است
سبک بر جه، چه جای انتظار است؟
مشین اینجا، تو با اندیشه خویش
مشین اینجا، تو با اندیشه خویش
اگر مردی برو آنجا که یار است
مگو باشد که او ما را نخواهد
مگو باشد که او ما را نخواهد
که مرد تشنه را با او چه کار است
که پروانه نیاندیشد ز آتش
که پروانه نیاندیشد ز آتش
که جان عشق را اندیشه عارست
شمس تبریزی هم، که مولانا را به چرخ و سماع واداشت، در تعریف سماع میگوید:تجلی ورویت خدا، مردان را در سماع بیشتر باشد. سماع ایشان را از عالم هستی خود بیرون آورد و به عالمهای دیگر درون آرد و به لقای حق پیوندد. رقص مردان خدا، لطیف باشد و سبک، گوئی برگ است که بر روی آب رود، اندرون کوه و صدهزار کوه، و بیرون چون کاه…»از شیخ شهاب الدین سهروردی پرسیدند که: رقص کردن به چه آید؟شیخ گفت: جان قصد بالا کند همچو مرغی که میخواهد خود را از قفس به در اندازد،قفس تن مانع آید. مرغ جان قوت کند، و قفس را از جای برانگیزد. اگر مرغ را قوت، عظیم بود، پس قفس بشکند و خود بپرد. و اگر قوت ندارد، سرگردان شود و قفس با خود بگرداند.بیش از هزار سال پیش، تعدادی از عرفای بزرگ ما، با شنیدن شعر یا نوای موزون و دل انگیزی منقلب میشدند و به وجد میآمدند و به چرخ زدن و پایکوبی و دست افشانی میپرداختند و گاه از شدت وجد و سماع، دستار (عمامه) از سر میافکندند و جامه بر تن میدریدند. اشک میریختند و دیگر حاضران را به سماع برمیانگیختند و در آغوش میکشیدند یا به آنها سجده میکردند. معروفترین آنها شیخ ابوسعید ابوالخیر بوده که حدود هزار سال پیش در خراسان میزیسته است.
آداب سماع چنین بوده که کف دست راست را بسوی آسمان بالا برده و کف دست چپ را رو به جانب زمین پایین میآوردند و در این حال به چرخ زدن میپرداختند. بالا بردن و پایین آوردن دستها را که دست افشانی میگفتند،شیخ سعدی شیرازی بصورت زیر تعبیر و تفسیر کرده است:
ندانی که شوریده حالان مست
شمس تبریزی هم، که مولانا را به چرخ و سماع واداشت، در تعریف سماع میگوید:تجلی ورویت خدا، مردان را در سماع بیشتر باشد. سماع ایشان را از عالم هستی خود بیرون آورد و به عالمهای دیگر درون آرد و به لقای حق پیوندد. رقص مردان خدا، لطیف باشد و سبک، گوئی برگ است که بر روی آب رود، اندرون کوه و صدهزار کوه، و بیرون چون کاه…»از شیخ شهاب الدین سهروردی پرسیدند که: رقص کردن به چه آید؟شیخ گفت: جان قصد بالا کند همچو مرغی که میخواهد خود را از قفس به در اندازد،قفس تن مانع آید. مرغ جان قوت کند، و قفس را از جای برانگیزد. اگر مرغ را قوت، عظیم بود، پس قفس بشکند و خود بپرد. و اگر قوت ندارد، سرگردان شود و قفس با خود بگرداند.بیش از هزار سال پیش، تعدادی از عرفای بزرگ ما، با شنیدن شعر یا نوای موزون و دل انگیزی منقلب میشدند و به وجد میآمدند و به چرخ زدن و پایکوبی و دست افشانی میپرداختند و گاه از شدت وجد و سماع، دستار (عمامه) از سر میافکندند و جامه بر تن میدریدند. اشک میریختند و دیگر حاضران را به سماع برمیانگیختند و در آغوش میکشیدند یا به آنها سجده میکردند. معروفترین آنها شیخ ابوسعید ابوالخیر بوده که حدود هزار سال پیش در خراسان میزیسته است.
آداب سماع چنین بوده که کف دست راست را بسوی آسمان بالا برده و کف دست چپ را رو به جانب زمین پایین میآوردند و در این حال به چرخ زدن میپرداختند. بالا بردن و پایین آوردن دستها را که دست افشانی میگفتند،شیخ سعدی شیرازی بصورت زیر تعبیر و تفسیر کرده است:
ندانی که شوریده حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست
گشاید دری بر دل از واردات
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر و دست بر کائنات
حلالش بود رقص بر یاد دوست
حلالش بود رقص بر یاد دوست
که هر آستینیش جانی در اوست
چرخزدن، نمود و نمادی است از گردش و چرخش میلیاردها کهکشان که در هر یک از آنها میلیاردها ستاره در گردش و چرخش هستند.قطعاً خوانده و شنیدهاید که ستارهشناسان امروزی، با استفاده از تلسکوپهای عظیم فضائی مثل «هابل» میلیاردها کهکشان و ستاره را تا عمق پنج میلیون سال نوری کشف و عکسبرداری کردهاند. با وجود این، هنوز عمق و نهایت فضا کشف نشده است و همه این کهکشان و ستارگان، گردان و چرخان بمقصد نامعلومی روانند. شاید که عارفان بزرگ ما از جمله مولانا جلالالدین محمد، با دیدهدل و از راه کشف و شهود، عظمت و کثرت و رمز خلقت این کهکشانهای گردان و روان را دیده و حقارت کرهخاکی زمین و ناچیزی ما مخلوقات زمینی را دریافته بودند و به هنگام وجد و سماع، چرخزنان و ذرهوار به جانب پروردگار روان بودهاند.مولانا در غزلی از دیوان کبیر میگوید:
غلغلهای میشنوم، روز و شب از قبه دل
چرخزدن، نمود و نمادی است از گردش و چرخش میلیاردها کهکشان که در هر یک از آنها میلیاردها ستاره در گردش و چرخش هستند.قطعاً خوانده و شنیدهاید که ستارهشناسان امروزی، با استفاده از تلسکوپهای عظیم فضائی مثل «هابل» میلیاردها کهکشان و ستاره را تا عمق پنج میلیون سال نوری کشف و عکسبرداری کردهاند. با وجود این، هنوز عمق و نهایت فضا کشف نشده است و همه این کهکشان و ستارگان، گردان و چرخان بمقصد نامعلومی روانند. شاید که عارفان بزرگ ما از جمله مولانا جلالالدین محمد، با دیدهدل و از راه کشف و شهود، عظمت و کثرت و رمز خلقت این کهکشانهای گردان و روان را دیده و حقارت کرهخاکی زمین و ناچیزی ما مخلوقات زمینی را دریافته بودند و به هنگام وجد و سماع، چرخزنان و ذرهوار به جانب پروردگار روان بودهاند.مولانا در غزلی از دیوان کبیر میگوید:
غلغلهای میشنوم، روز و شب از قبه دل
از روش قبه دل گنبددوار شدم
گفت مرا چرخ فلک، عاجزم از گردش تو
گفت مرا چرخ فلک، عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم
بدون شک تمام غزلهای آهنگین و شورانگیز مولانا در دیوان کبیر یا دیوان شمس تبریزی، در حال سماع و وجد سروده شده است، از جمله غزل زیر که امکان ندارد به جز در حال بیخودی و مستی عرفانی سروده شده باشد:
بدون شک تمام غزلهای آهنگین و شورانگیز مولانا در دیوان کبیر یا دیوان شمس تبریزی، در حال سماع و وجد سروده شده است، از جمله غزل زیر که امکان ندارد به جز در حال بیخودی و مستی عرفانی سروده شده باشد:
من که مست از می جانم، تتناهو، یا هو
فارغ از کون و مکانم تتناهو، یا هو
چشم مستش چو بدیدم، دلم از دست برفت
چشم مستش چو بدیدم، دلم از دست برفت
عاشق چشم فلانم تتناهو، یا هو
گاه در صومعه با اهل عبادت همدم
گاه در صومعه با اهل عبادت همدم
گاه در دیر مغانم تتناهو، یا هو
من به تقدیرم و تقدیر هم از ذات من است
من به تقدیرم و تقدیر هم از ذات من است
قادر هر دو جهانم تتناهو، یا هو
تن به تن، ذره به ذره همه انوار منند
تن به تن، ذره به ذره همه انوار منند
زآنکه خورشید نهانم، تتناهو، یا هو
اين متن بخشی از مقاله «مولانا و سماع» است که توسط دکتر ابوالقاسم تفضّلی در «همایش آموزههای مولانا برای انسان معاصر»
ارائه شده است.مقاله از سایت مجله اینترنتی هفت سنگ انتخاب شده است
مجید
0 نظر:
ارسال یک نظر