۱۳۸۵ اسفند ۸, سه‌شنبه


اميد داشتم كه سرنوشت من با دليران وپهلوانان آميخته باشد
تا در ميان آن گروه پر توان با همتي بلند كمر بندم
و خدمت كنم اما نگارنده غيب نقش ديگري بر من نگاشته بود
و هنگامي كه آن رويداد پر محنت و آن بيماري مهلك سل
برمن افتاد
با دل خونين خويش گفتم :
كار خداوند همه نيكوست.
كار خداوند همه نيكوست اگر بتوانم يكدل ويك جهت روي در او كنم.
اين ساعات ملالت بار
واين روزهاي محنت و ناكامي
واين شبهاي سياه غم الود
هيچ يك بي ثمر نخواهد بود.
بلكه خواهم توانست كه تاب آورم زخم را به شكيبايي
وبدل كنم رنج را به توان وپايداري
و بلا ومحنت را به قداست وپاكي
خداي من
اگر مرا بار ديگر زندگي بخشي
در اين زندگي دوم نيز بيش از پيش افتاده وفروتن خواهم بود
ودانا تر و نيرومند تر در كشمكش هستي
و اماده تر براي توكل بر تو
اگر چه مرگ خود بر در ايستاده باشد
اما اي آفريدگار ! سرنوشت من هر چه باشد
بگذار اكنون به عبا دت تو مشغول باشم....
Anne Bronte 1820-1849